همۀ ما روزانه با مسائلی مواجه میشویم. بعضیشان سادهاند، مثل تصمیم گرفتن دربارۀ اینکه شام چی بخوریم. بعضیهایشان هم پیچیدهترند، مثل حل تعارضی که با یکی از عزیزانمان داریم یا غلبه بر موانعی که در راه رسیدن به اهدافمان قرار دارند. فرقی نمیکند مشکلی که با آن مواجه شدهاید چه چیزی است، بههرحال این پنج راهبرد حل مسئله میتوانند کمکتان کنند که راهحل مؤثری بیابید.
راهبردهای حل مسئله چیستاند؟
برای حل مؤثر یک مشکل، شما به راهبرد حل مسئله نیاز دارید. اگر تا کنون مجبور شده باشید تصمیم دشواری بگیرید، پس خوب میدانید که صرفاً فکر کردن مدام به مسئله شما را به جایی نمیرساند. برای یافتن راهحل، شما به راهبردی مؤثر – یا طرح عملی – نیاز دارید.
در حالت کلی، راهبردهای مؤثر حل مسئله شامل این قدمهاست:
1. تعریف مسئله
2. رسیدن به راهحلهای جانشین
3. انتخاب یکی از راهحلها
4. اجرای راهحل
راهبردهای حل مسئله لزوماً راهحل را تضمین نمیکنند، ولی یاریتان میکنند که روندی را طی کنید تا به راهحلی دست یابید. استفاده از راهبردهای حل مسئله فواید دیگری نیز دارد. مثلاً داشتن راهبردی که بتوانید بروید سراغش، میتواند به شما کمک کند بر اضطراب و پریشانیای غلبه کنید که همان ابتدا در مواجهه با مشکل یا تصمیم دشوار دچارش میشوید.
کلید اصلی این است که یک راهبرد حل مسئله بیابید که برای موقعیت خاص شما جواب میدهد و البته مناسب شخصیت شما هم هست. یک راهبرد ممکن است به درد یک نوع مشکل بخورد، ولی برای سایر مشکلات نه. بهعلاوه، بعضی آدمها ممکن است راهبردهای خاصی را به سایر راهبردها ترجیح بدهند؛ مثلاً آدمهای خلاق ممکن است ترجیح بدهند که بر حس ششم و بینش خودشان تکیه کنند تا استفاده از الگوریتمها.
این مهم است که به انواع مختلفی از راهبردهای حل مسئله مجهز باشید تا در هر موقعیتی که قرار میگیرید، بتوانید از مؤثرترین آنها برای خودتان بهره ببرید.
1- آزمون و خطا
یکی از رایجترین راهبردهای حل مسئله آزمون و خطاست. به بیان دیگر، شما راهحلهای مختلف را آنقدر امتحان میکنید تا همانی را پیدا کنید که برایتان جواب میدهد.
مثلاً فرض کنیم که مشکلتان این است که وایفای شما کار نمیکند. کارهای مختلفی را امتحان میکنید تا وقتی که دوباره شروع به کار کند، مثلاً خاموش و روشن کردن مودم یا دستگاهتان تا اینکه مشکل را پیدا کنید یا آن را حل کنید. وقتی یک راهحل به موفقیت نمیانجامد، راه دیگری را امتحان میکنید تا سرانجام راهی پیدا کنید که جواب بدهد.
آزمون و خطا همچنین میتواند برای مشکلات میانفردی نیز مؤثر واقع شود. مثلاً اگر کودکتان همیشه شبها بیش از آن مقداری بیدار میماند که باید، میتوانید راهحلهای مختلف را بیازمایید – یک ساعت دیواری یا رومیزی تا زمان را به او یادآوری کند، نظام پاداش یا تنبیه ملایم – تا به راهحلی برسید که جواب میدهد.
2- اکتشاف
بعضی وقتها راه مؤثرتر این است که مشکل را بر اساس یک فرمول حل کنید، تا اینکه بخواهید کورکورانه راهحلهای مختلف را بیازمایید. اکتشافها راهبردهای حل مسئله یا چهارچوبهایی هستند که مردم به کار میبرند تا بهسرعت راهحلی تقریبی بیابند. ممکن است راهحل بهینه هم نباشد، ولی از یافتن راهحل بیعیبونقص سریعتر است و البته «به قدر کافی خوب» هم هست.
الگوریتمها و معادلهها مثالهایی از اکتشافاند. الگوریتم نوعی راهبرد حل مسئلۀ قدمبهقدم است، بر اساس فرمولی تضمینشده که به شما نتایج مثبتی میدهد. مثلاً ممکن است شما از یک الگوریتم استفاده کنید تا تعیین کنید که در یک مهمانی بزرگ چقدر غذا برای پذیرایی از مهمانان لازم است. فراموش نکنیم که همۀ مسائل زندگی هم راهحلی فرمولوار ندارند؛ مثلاً بعد از دعوا با همسرتان نمیتوانید به الگوریتمی برسید که مشکل جبران کردن ناراحتی را برایتان حل کند.
3- غریزه و حس ششم (حل مسئلۀ بینشی)
حل مسئله بر اساس الگوریتم شکل فرمولی دارد، ولی حل مسئلۀ بینشی نقطۀ مقابل آن است. هنگامی که از بینش خودمان بهعنوان راهبرد حل مسئله استفاده میکنیم، بر «غریزۀ» خودمان تکیه میکنیم یا بر احساس خودمان نسبت به یک موقعیت خاص، تا به راهحل برسیم. بعضیها اسم راهحلهای غریزهمحور را «لحظۀ آهان!» میگذارند.
مثلاً ممکن است با این مشکل مواجه شده باشید که آیا باید در یک رابطۀ عاطفی بمانید یا نه. راهحل این مشکل ممکن است در بینشی ناگهانی پیدا شود مبنی بر اینکه شما باید رابطه را ترک کنید. در حل مسئلۀ بینشی، فرایندهای شناختیای که در حل مسئله کمکتان میکنند خارج از خودآگاهیتان رخ میدهند.
4- راهبرد رو به عقب
راهبرد رو به عقب یکی از رویکردهای حل مسئله است که معمولاً گفته میشود به دانشآموزان در حل مسائل ریاضیشان کمک میکند. ولی برای حل مشکلات دنیای واقع نیز مفید است. راهبرد رو به عقب یا راهبرد معکوس زمانی است که با یک راهحل شروع میکنید و بعد «رو به عقب» میروید تا بررسی کنید که چطور به آن راهحل رسیدهاید. مثلاً اگر بدانید که قرار است تا ساعت 8 شب به مهمانی برسید، رو به عقب حرکت میکنید تا به حل این مسئله برسید که چه ساعتی باید از خانه راه بیفتید، چه ساعتی باید شروع کنید به آماده شدن و غیره.
5- تحلیل ابزارهای هدف
تحلیل ابزارهای هدف یکی از راهبردهای حل مسئله است که، اگر بخواهیم ساده بگوییم، به شما کمک میکند از طریق بررسی و رسیدن به راهحلهایی در مقابل موانع از «نقطۀ الف» به «نقطۀ ب» برسید. هنگام استفاده از تحلیل ابزارهای هدف، شما وضعیت یا موقعیت موجود را (جایی را که الان هستید) و هدف موردنظر را تعریف میکنید. سپس به راهحلهایی دست مییابید که شما را از آنجایی الان که هستید به جایی برسانند که لازم است باشید.
مثلاً ممکن است مشکل یک دانشجو این باشد که چطور میتواند آزمونهای پایانترم را با موفقیت بگذراند. او هنوز شروع به درس خواندن نکرده، ولی هدف نهاییاش این است که در تمام آزمونها نمرۀ قبولی بگیرد. این دانشجو، با استفاده از تحلیل ابزارهای هدف، میتواند موانعی را شناسایی کند که میان موقعیت فعلی او و هدف نهاییاش (قبولی در امتحانات پایانترم) قرار دارند.
او ممکن است به این نتیجه برسد که، به عنوان مثال، یکی از موانع این است که دوستانش موقع درس خواندن حواسش را پرت میکنند. او در برابر این مانع میتواند به این راهحل دست یابد که هنگام درس خواندنش موبایلش را در حالت «مزاحم نشوید» قرار بدهد.
گاهی حتی سادهترین تصمیمها، مثل انتخاب غذا برای شام، میتواند سرعت شما را بکاهد. گرفتن تصمیمی بزرگ، که بالقوه میتواند زندگیتان را تغییر بدهد، ممکن است مشابه صعود به قلهای بسیار بلند و دستنیافتنی به نظر برسد. اگر تصمیم اشتباه بگیرید چه؟ شاید وسوسه شوید که تصمیمگیری را عقب بیندازید و سرتان را در برف فرو کنید. تصمیم نگرفتن یعنی اینکه مجبور نیستید نگران عواقب احتمالیاش هم باشید.
دکتر مورگان لِوی، کارشناس روانشناسی اهل فلوریدا، میگوید که تصمیمگیری امر دشواری است و خیلی چیزها بر آن اثر میگذارند، از گذشتۀ شخصیتان گرفته تا ارزشهایی که موقع بزرگ شدن آموختهاید. او ادامه میدهد: «این طبیعی است که موقع تصمیمگیری بسیاری از هیجانات متفاوت را تجربه کنید. این هم رایج است که ترس و نگرانی را تجربه کنید و گاهی حتی پشیمانی را. خیلی بعید است کسی را پیدا کنید که در سراسر زندگیاش حتی یک بار هم از چیزی پشیمان نشده باشد.»
اما خبر خوب این است که شما میتوانید بیاموزید که چطور تصمیمات بزرگ بگیرید و مصممتر و راسختر بشوید. دنبال کردن توصیههای زیر به شما کمک میکند با اعتمادبهنفس بیشتری تصمیم بگیرید.
از خودتان پرسشهای درست بپرسید
فرقی نمیکند که دارید دربارۀ موضوعی کوچک تصمیم میگیرید یا دربارۀ چیزی که زندگیتان را به طرز چشمگیری تغییر میدهد؛ بههرحال پرسیدن سؤالهای درست به شما کمک میکند. وقتی دارید به این میاندیشید که در وعدۀ غذایی بعدیتان چه بخورید، میتوانید از خودتان بپرسید: «در حالوهوای خوردن چه غذاییام؟» ولی برای تصمیمی که بالقوه زندگیتان را زیرورو میکند، عمیقتر شدن مفید است. لِوی توصیه میکند که وقتی دارید سعی میکنید تصمیمی بزرگ بگیرید، از خودتان اینها را بپرسید:
• گزینههای من کداماند؟
• مزایا و معایب هرکدام از خروجیهای این تصمیم چیست؟
• هر خروجی را چطور میتوانم مدیریت کنم؟
• اگر تصمیمم نتیجۀ عکس داد، چطور میتوانم با آن کنار بیایم؟
• با گرفتن این تصمیم چه چیزی از دست میدهم؟
• آیا این تصمیم بر سلامتی روانشناختی من اثر خواهد گذاشت؟
• این تصمیم بر اطرافیانم چه تأثیری خواهد گذاشت؟
• اگر شکست بخورم چه میشود؟
• اگر موفق شوم چه میشود؟
دکتر وِین پرنل – نویسنده، سخنران و متخصص رهبری، دارای مدرک دکتری در روانشناسی بالینی – توصیه میکند اینها را نیز از خودتان بپرسید:
• آیا این تصمیم در خدمت هویت آیندهام قرار میگیرد؟
• برای دنبال کردن این تصمیم چه منابعی ممکن است موردنیازم باشد؟
• این تصمیم چگونه زندگیام را بهبود خواهد داد؟
برای تأمل خاموش وقت بگذارید
اگر در موقعیت یا تخصصی، مثل پرستار یا پزشک اورژانس، نیستید که به تصمیمگیری فوری دربارۀ مرگ و زندگی مربوط میشود، احتمالاً وقت کافی دارید که تصمیمات بزرگتان را بگیرید. شلوغیهای زندگی گاهی اوقات ممکن است تمرکز و تأمل را برایمان دشوار کند.
لِوی میگوید که پیدا کردن چند دقیقه فرصت برای تأمل میتواند کمکتان کند به افکار و احساسات درونیتان متصل شوید و همچنین توصیه میکند که به تمرین ذهنآگاهی بپردازید تا بتوانید در لحظه زندگی کنید و دم را غنیمت بشمارید.
او برایمان این طور توضیح میدهد: «یکی از راههای محبوبم برای ذهنآگاهی این است که بر حواس خودم تمرکز کنم. برای این کار فقط چند لحظهای وقت میگذارم و نام میبرم که چه چیزی را دارم میبینم، میشنوم، میچشم، میبویم و با بدنم احساس میکنم.» وقتی که شما در لحظه حضور دارید و به افکار مربوط به گذشته یا آینده نچسبیدهاید، احتمالاً تصمیمگیری هم برایتان سادهتر میشود.
فهرستی از مزایا و معایب بنویسید
اگر زیر بار طاقتفرسای گرفتن یک تصمیم مهم هستید، مکتوب کردنِ چیزها نیز میتواند یاریتان کند که درک کنید چه گزینههایی دارید. لِوی میگوید: «نوشتن افکارمان روی کاغذ کمکمان میکند که افکارمان در ذهنمان کمتر بههمریخته و مغشوش شوند. این فضایی که پاکسازی شده ما را یاری میکند آن شفافیت لازم را به دست بیاوریم که برای گرفتن تصمیمی لازم است که برایمان بهترین است.»
او همچنین توصیه میکند که وقتی داریم فهرست را مینویسیم، روی هر موردی که در هر ستون مینویسیم بیش از حد تمرکز نکنیم. بهجایش حواسمان به تصویر بزرگ اصلی باشد. لِوی ادامه میدهد: «یک نکتۀ عاطفی میتواند به ده نکتۀ عملی بچربد. عواطف و هیجانات ما مهماند.»
توصیۀ پِرنل این است که فهرستمان را با معایب شروع کنیم و توجه کنیم که آیا موقع نوشتن آنها ترس خاصی هم احساس میکنیم یا نه. و در ادامه میافزاید: «یا اینکه آیا، به طور بالقوه، از اینکه قادرید مزایا را فهرست کنید هیجانزده میشوید؟» اینکه دریابیم هنگام نوشتن این فهرست چه احساسی داریم میتواند حتی بیشتر از خود فهرستمان به ما بینش درست بدهد.
به ایدۀ شکست عادت کنید
یکی از بخشهای ترسناک هر تصمیمگیری این است که میدانیم احتمال گرفتن تصمیم نادرست وجود دارد؛ امری که ممکن است شبیه شکست به نظرمان برسد. لِوی میگوید: «هنگامی که متوجه شویم ما انسانیم و اشتباه میکنیم و اجتنابناپذیر است که شکست را هم تجربه کنیم، تصمیمگیری خیلی سادهتر میشود، چون به این اعتماد میرسیم که قادریم از پس نتیجۀ تصمیم خود، هرچه که باشد، بربیاییم.»
ولی بههرحال ممکن است تمرین لازم داشته باشیم تا با ایدۀ نتایج بد کنار بیاییم و اذیت نشویم. حال باید دید چطور میتوانیم در این مسیر بهتر بشویم. لِوی به یادگیری مهارت «پذیرش رادیکال» اشاره میکند؛ یعنی درک این نکته که خروجیهای بد به آدم حس محشری نمیدهند، ولی باز هم فضایی برای پیشرفت وجود دارد. او در ادامه میگوید: «شکست اجتنابناپذیر است، ولی تنها بخش مهمش این است که چگونه از آن عبور میکنیم.»
حواستان به این هم باشد که انتخاب «غلط» ممکن است لزوماً خیلی هم بد نباشد. پرنل میگوید که خودش طرفدار این ایده است که هیچ شکستی وجود ندارد، بلکه همهاش درسهایی است که میآموزیم. «چه وقتی که دارید میبرید و چه وقتی که دارید میبازید، دارید چه چیزی میآموزید؟»
برای خودتان ضربالاجل تعریف کنید
تعریف کردن مهلت و ضربالاجل یکی از راههای تشویق خودتان به «قورت دادن قورباغه» و گرفتن تصمیم است. لِوی میگوید که این راه مفیدی است برای پرهیز از فلج در تصمیمگیری. «وقتی ضربالاجل میگذاریم، بهمان کمک میکند پیش برویم، بهجای اینکه از ترسِ گرفتن تصمیم "اشتباه" سر جایمان بمانیم و حرکت نکنیم.»
بهترین راه تعریف ضربالاجل برای تصمیمگیری کدام است؟ لِوی توصیه میکند تاریخ تصمیم نهاییتان را مشخص کنید تا فضای کافی داشته باشید مزایا و معایب را بسنجید و افکار و احساساتتان را بررسی کنید. البته فراموش نکنیم که هرچند زمان دادن به خودمان برای جستجو و جمعآوری اطلاعات میتواند مفید باشد، پرنل هشدار میدهد که همین کار ممکن است به طفره رفتن و تعلل منجر شود.
درخواست حمایت کنید
شاید با خودتان خیال کنید که کمک خواستن برای تصمیمگیری یک جور «وا دادن» است. ولی واقعیت این است که وقتی تصمیمگیری دربارۀ امری بزرگ برایتان دشوار است، تکیه کردن به یک شبکۀ حمایتی سفتوسخت میتواند بینهایت ارزشمند باشد. لِوی میگوید: «اشکالی ندارد که از دیگران اطلاعات بگیرید یا نظرشان را بپرسید، ولی اگر دارید دائماً این کار را میکنید چون نگرانید که آنها را ناامید کنید، این دیگر ممکن است برایتان مضر باشد.»
پیشنهاد لِوی این است که بهجای اینکه از بقیه بپرسید اگر آنها جای شما بودند چه میکردند، چشماندازشان را راجع به آن موقعیت خاص بپرسید. به این ترتیب ممکن است به نگاه تازهای نسبت به چیزها برسید که پیشتر فکرش را نکرده بودید. پرنل نیز اینطور توضیح میدهد که وقتی در چنین بافتی دنبال توصیۀ دیگران میگردیم، معمولاً خطری هم وجود دارد. او میگوید: «احتمال دارد پاسخهایی دریافت کنید که بازتابی از نیاز خود آنها به امنیت و ایمنی باشد.»
دنبال کمک گشتن در خارج از شبکۀ حمایتی آنیتان ممکن است مفیدتر باشد. اگر احساس میکنید در تصمیمگیری گیر کردهاید و به راهنمایی نیاز دارید، به کمک گرفتن از متخصص سلامت روان بیندیشید.
به غریزه و شمّ خودتان اعتماد کنید
شاید اولش به نظرتان برسد که چیزی شبیه «اجی مجی!» است، ولی غریزهتان واقعاً میتواند موقع گرفتن تصمیمهای سخت به کمکتان بیاید. لِوی میگوید: «من، بهعنوان روانشناس بالینی، کاملاً طرفدار این عقیدهام که هر آدمی این ظرفیت را دارد که بداند چه چیزی برایش درست است. شاید کمی زمان ببرد تا به خودتان اعتماد کنید، ولی غیرممکن نیست.»
«معمولاً احساسات غریزی و شمّی ما بر اساس تجربیات زندگی، خاطرات و هیجاناتی است که بر تصمیمگیری ما اثر میگذارند. هر هیجان و غریزهای که تجربه میکنیم روان خودمان است که ما را از تأثیر چیزی آگاه میکند و اطلاعات مفیدی در اختیارمان میگذارد.»
اگر برایتان راحت نیست که به شمّ خودتان اعتماد کنید، پیشنهاد لِوی آزمودن یک تکنیک ذهنآگاهی است تا بتوانید با احساسات غریزیتان هماهنگ شوید، مثل این تکنیک:
• توقف
• کشیدن نفس عمیق
• مشاهده
• اقدام.
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید