«فرقی نمیکند که شما به دنبال موفقیت در کار، ورزش، هنر یا کل زندگی باشید؛ پل میان آرزو و تحقق آن نظم است.» هاروی ماکی
انگیزهها کمرنگ میشوند. قدرت اراده محدود است. حسن نیت همیشگی نیست. ولی نظم به شما اجازه میدهد هر روز همان کاری را انجام دهید که باید انجام دهید، حتی اگر دلتان نخواهد. پژوهشها نشان میدهند افراد منظم خوشحالترند، چون به اهدافشان دست مییابند؛ همین است که تفاوت ایجاد میکند بینِ:
• تماشای شکمتان که حسابی چاق شده و انجام دادن تمرین دراز-نشست؛
• گیر افتادن در شغلی بدون آینده و لذت بردن از کاری رضایتبخش؛
• آرام ماندن وسط دعوا یا گفتن چیزهایی که بعداً پشیمان شوید.
نظم = توانایی انتخاب آنچه بیش از همه میخواهید، در مقابل آنچه همین حالا میخواهید
بیشتر آدمها تصور میکنند شما یا نظم دارید یا ندارید؛ نظری که همانقدر از واقعیت دور است که بالا رفتن ماهی از درخت! نظم در واقع مهارتی است که همه میتوانند بیاموزند؛ البته اگر روش آموختنش را بلد باشید. من از دانشجوی تنبلی که هر روز تا ساعت 1 بعدازظهر میخوابید، تبدیل شدم به کسی که در مسابقات بدنسازی شرکت میکند، کسبوکار خودش را ساخته و بیش از 300 روز است که مراقبهاش (مدیتیشن) را قطع نکرده است. شما هم میتوانید از استراتژیهای من بهره بگیرید و هوشمندانه برای خودتان نظمی استوار بسازید.
1- از قدرت تغییر هویت استفاده کنید
خیلی از آدمها قدرت گامهای کوچک در طول زمان را نادیده میگیرند. بشر پاداش فوری را از پاداشهای آینده ارزشمندتر میداند. خشنودی لحظهای مغزمان را ذوقزده میکند. ولی این بیصبری معمولاً منجر میشود به اینکه از پای درآییم.
در ابتدای هر سال، چشماندازهای سال نو سرازیر میشد به باشگاه محلیای که میرفتم. همگی عرق میریختند، خرخر میکردند و هفتهای پنج بار مکمل پروتئینی میخوردند. ولی همین که به دومین ماه سال میرسیدیم، همگی انگیزهشان را از دست میدادند و سکوهای وزنه زدن دوباره خالی میشد. اگر در آغاز خودتان را بیش از حد تحت فشار بگذارید، فقط منجر به فرسودگی میشود، چون ساختن نظم درواقع دوِ ماراتن است، نه دوِ سرعت.
جیمز کلیر، نویسندۀ کتاب عادتهای اتمی، که کتاب پرفروش نیویورکتایمز بود، و نیز نویسندۀ خبرنامهای با بیش از یک میلیون عضو، نام این پدیده را تغییر هویت گذاشته است. بهجای بلندپروازیهای عجیبوغریب و بعد مواجه شدن با شکست سنگین، این گامهای کوچک را بردارید:
• پنج دقیقۀ آخری که دوش میگیرید، آب را سرد کنید.
• بهجای آسانسور، از پله استفاده کنید.
• نیم ساعت زودتر بخوابید و بیدار شوید.
• بهجای سیبزمینی سرخکرده، روزانه یک میانوعدۀ سالم بخورید.
• پیش از تماشای تلویزیون، ده دقیقه مطالعه کنید.
«هر عملی که انجام میدهید، یک رأی است به آدمی که دوست دارید به آن تبدیل شوید.» جیمز کلیر
هر بار که رضایت فوری را به تأخیر میاندازید، خودتان را فردی منظمتر خواهید یافت و همین نیز منظم بودن را برایتان سادهتر میکند.
2- محیط مناسبی برای خودتان بسازید
«من در برابر هر چیزی میتوانم مقاومت کنم، مگر وسوسه.» اسکار وایلد
محیط شما بر شما تأثیر میگذارید، ولی خودتان میتوانید نحوۀ این تأثیرگذاری را تعیین کنید.
روی بامیستر، روانشناس اجتماعی، در آزمایشی شیطانی آدمها را به اتاقی فراخواند که در آن کلوچههای تازهپختهشده بود. اولین گروه افراد اجازه داشت از آنها برای میانوعده بخورد، ولی گروه دوم باید بهجای کلوچهها ترب کوهی میخورد. بعد نوبت آزمایش واقعی رسید. در اتاق بعدی، شرکتکنندگان بایست پازلی حل میکردند که پایداری را میآزمود. آنهایی که کلوچه خورده بودند به مدتی طولانیتر از گروه بدشانس دوم، که مجبور شده بودند غذای خرگوش بخورند، تلاش کردند. معنی ضمنی چنین آزمایشی چیست؟ قدرت اراده منبعی پایانپذیر است و محیط نادرست میتواند حجم زیادی از آن را از بین ببرد.
بهجای اینکه بازی نظم را روی سختترین درجه تنظیم کنید، این ترفندها را به کار بگیرید تا آن را برای خودتان سادهتر سازید:
• تنقلات ناسالم را پنهان کنید و میانوعدههای سالم را بگذارید روی پیشخوان آشپزخانه.
• کنترل از راه دور تلویزیون را بگذارید توی کشو و یک کتاب بگذارید روی میز عسلی.
• وقتی دارید کار میکنید، تلفن همراهتان را در اتاقی دیگر بگذارید.
• یک بطری آب بگذارید کنار دستتان روی میز تا بدون زحمت بتوانید بیشتر بنوشید.
• ساعتی را که کوک میکنید از تختخوابتان دورتر بگذارید تا مجبور باشید بلند شوید.
• یادآوری برای خودتان تنظیم کنید که بهازای هر یک ساعت کار، پنج دقیقه بلند شوید و تکانی بخورید.
این یکی از سادهترین ترفندهای نظم است که من میشناسم و برای همین است که سالهاست صدها بار آن را به کار بردهام. شما هم امتحان کنید و ببینید چطور نظمتان سر به فلک میکشد.
3- از شفافیت اهداف مشخص استفاده کنید
اهداف پرتوپلا به نتایج پرتوپلا منجر میشود. اینکه بگویید «من منظمتر میشم / من بیشتر کتاب میخونم / من سختتر کار میکنم»، دستورالعملی است از روی خیرخواهی که البته افتضاح به بار میآورد. بدون کنشهای مشخص، احتمال بیشتری دارد که بگویید «فردا انجامش میدم». ولی این فردا هرگز از راه نمیرسد. پس راهحل چیست؟ داشتن اهداف دقیق و مشخص. در یکی از پژوهشهای راهگشای هاروارد دیده شد افراد دارای اهداف مشخص سه برابر بیشتر احتمال دارد به هدفهای خود برسند، نسبت به افرادی که چنین اهدافی ندارند. آنها بهجای طفره رفتن و بهانهجویی، زمان و مکانی در اختیار داشتند که اهداف خود را عملی سازند.
شما هم با استفاده از این الگو میتوانید همین کار را بکنید:
من در ]زمان مشخص[ و ]مکان مشخص[ ]رفتار مشخص[ را انجام خواهم داد.
من ساعت 7 صبح روی مبل به مدت 10 دقیقه مراقبه خواهم کرد.
من بهمحض تمام شدن کارم، در باشگاه یک ساعت ورزش خواهم کرد.
من صبحهای جمعه دو ساعت صرف پرداختن به شغل جانبیام خواهم کرد.
در این تکنیک 5 کلیدواژۀ اساسی در تعریف هر هدف وجود دارد که عبارتاند از: مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دسترسی، مرتبط و زمانمند. من از همین تکنیک استفاده کردهام تا توانستهام دو سال متوالی هر روز صبح مراقبه (مدیتیشن) کنم. در این روش میزان پاداش در مقابل تلاش باورنکردنی است. یک جملۀ ساده را روی کاغذ بنویسید. آن را روی یخچال یا پیشانی خودتان بچسبانید؛ هر جایی که بتوانید ببینیدش. دنبالش کنید و عملیاش سازید. و سپس بنشینید به تماشای خودتان که روزبهروز دارید منظمتر میشوید.
4- از شیمی مغزتان به شکلی استراتژیک بهره ببرید
اگر نظم داشتن باعث میشود احساس بدبختی کنید، پس دارید اشتباه انجامش میدهید. بله، به تعویق انداختن لذت آنی کار دشواری است. خیر، نباید برایتان احساسی شبیه شکنجه ایجاد کند.
نوجوان که بودم، مادربزرگم به من فشار میآورد که سخت درس بخوانم. من هم بلندپرواز بودم، ولی وقتی هویجی در کار نیست، شما هم کمکم از چماق بدتان میآید. اگر هیچ وقت به خودتان پاداشی ندهید، در مقابل آنچه دارید انجام میدهید مقاومت پیدا میکنید. کمکم از خودتان میپرسید: «آخه اصلاً برای چی برم سراغش وقتی بهم حس بدبختی میده؟»
دستاوردهای نظم ممکن است خیلی طول بکشد تا ظاهر شود. همزمان شما باید خودتان به خودتان پاداش بدهید تا روحیهتان را بالا نگه دارید. این کار به شما اعتمادبهنفس میدهد. باعث میشود احساس کنید که در مسیر درستی قرار دارید. به شما کمک میکند منظم شوید، چون مغزتان دوپامین ترشح میکند، هورمونی که ارتباطات میان یادگیری شما و مرکز حافظهتان، هیپوکاموس، را قدرتمندتر میسازد.
پاداش شما میتواند چیزی ملموس باشد، مثل یک وعده شام، لباس نو یا یک جلسه ماساژ. میتوانید هم دستاوردهایتان را مکتوب کنید و احساس خود را جشن بگیرید. فرقی نمیکند چه روشی برمیگزینید، فقط این تجربه را به امری مثبت تبدیل کنید تا درنتیجه با سرعت بسیار بیشتری نظم بیابید.
5- از سادگی «قاعدۀ دو ضربهای» استفاده کنید
شما انسانید و نه ربات، پس با خودتان مثل انسان رفتار کنید. پیدا کردن آن نقطۀ طلایی تعادل میان تلاش زیاد و رها کردن کامل کار سادهای نیست. اولی شما را از پا میاندازد و دومی شما را تنبل نگه میدارد. با قاعدهای ساده میتوانید به تعادل برسید:
هرگز دو بار از دست ندهید.
ببینید؛ بههرحال همیشه اشتباه رخ میدهد؛ ولی این نحوۀ برخورد شما با اشتباه است که تفاوت ایجاد میکند. بهجای اینکه فکر کنید بازندهای تنبل هستید، به خودتان شفقت بورزید و اطمینان حاصل کنید که روز بعد دوباره این اتفاق نمیافتد. چنین کاری فضای کافی برای خطاها باقی میگذارد، بدون اینکه به آنها اجازه بدهد غلبه پیدا کنند.
بهترین بخش ماجرا؟ پژوهشی در سال 2009 نشان داد اینکه هرازگاهی اوضاع به هم بریزد و خراب بشود، تأثیر چشمگیری نمیگذارد بر شکلگیری عادتها و رفتارهای جدید. پس نفسی بهآسودگی بکشید. اگر به هدف یک روزتان نرسیدید، هدف جدیدتان این باشد که مطمئن شوید این اتفاق روز بعد دوباره نخواهد افتاد. نظم یافتن نوعی بازی بلندمدت است، پس طبق قاعده بازی کنید. خلاصهای از آنچه به شما کمک میکند منظمتر شوید.
لازمۀ بهترین چیزها در زندگی این است که رضایت آنی را برای رسیدن به فواید بلندمدت قربانی کنیم. نظم همان مهارتی است که کمکتان میکند چنین کنید. از این پنج استراتژی استفاده کنید تا بهمرور آن را برای خودتان بسازید.
1- از قدرت تغییر هویت استفاده کنید.
2- از تأثیر محیطتان استفاده کنید.
3- از شفافیت اهداف مشخص استفاده کنید.
4- از شیمی مغزتان به شکل استراتژیک استفاده کنید.
5- از سادگی قاعدۀ دو ضربهای استفاده کنید.
«آموختن اینکه چگونه باید خودتان و دیگران را به شکلی مؤثر هدایت کنید همهاش به نظم ختم میشود. شادی، موفقیت و رضایت از تمرکز و خویشتنداری حاصل میشود. شاید باورش سخت باشد، زمانی که با یک بوفۀ سلفسرویس یا چشمانداز پول درآوردن سریع یا وسوسۀ بلند شدن از خواب شیرین و پیوستن به تیم دوچرخهسواری مواجه میشوید، ولی پژوهشها نشان میدهند که آدمهای منظمتر شادترند. چرا؟ چون با نظم و خویشتنداری درواقع به تعداد بیشتری از اهدافی میرسیم که حقیقتاً برایمان مهماند. نظم شخصی همان پل میان اهداف تعریفشده و اهداف حاصلشده است.» آکیرا ساساکی
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید