درست است که پول، خیانت و عدم صمیمیت میتوانند تمام سرفصلهای مشکلات زناشویی را به خود اختصاص دهند، موضوع دیگری هم هست که احتمالاً تا کنون فکرش را هم نکردهاید: اضطراب. براساس اعلام انستیتو ملی سلامت روان، حدوداً یکسوم بزرگسالان آمریکایی در طول زندگی خود دچار یک اختلال اضطرابی میشود. معنایش این است که حتی اگر خودتان هم اضطراب نداشته باشید، باز هم احتمالش زیاد است که با کسی زندگی کنید که اضطراب دارد.
همچنین یکی از پژوهشها نشان داده است کسانی که اختلال اضطراب فراگیر (GAD) دارند، در مقایسه با افرادی که این مشکل سلامت روان را ندارند، به طرز چشمگیری احتمال کمتری دارد که خودشان را در رابطهای «سالم و حمایتگر» تصور کنند. البته مسئله فقط این نیست، بلکه افراد مبتلا به GAD که در این پژوهش حضور داشتند دو برابر بیشتر احتمال داشت که دستکم یک مشکل در روابطشان داشته باشند، مثل مشاجرۀ دائمی، و سه برابر بیشتر احتمال داشت که از صمیمیت با شریک خود اجتناب کنند.
پس آیا معنای همۀ اینها این است که رابطۀ عاطفی با شریک مضطرب حتماً محکوم به شکست است؟ قطعاً نه. ولی بههرحال این معنی را میدهد که احتمالاً زمان بیشتری لازم است تا رابطهای که با فردی مضطرب دارید شکوفا شود و رشد کند.
مقدمهای بر اختلالات اضطرابی
همۀ ما گاهی اوقات مضطرب میشویم. ولی اگر به اختلال اضطرابی دچار نباشید، شاید گاهی برایتان دشوار باشد که این وضعیت را درک کنید. برای همین است که کالیستو آدامز، مربی روابط عاطفی، معتقد است «آگاهی کلید اصلی همدلی و نیز دیدن و شنیدن حقیقی همسرتان است.»
اختلالات اضطرابی انواع بسیار مختلفی دارند، ازجمله:
• اختلال اضطراب فراگیر: نگرانی مزمن و گسترده دربارۀ موضوعات متعدد
• اختلال اضطراب اجتماعی: ترس شدید از موقعیتهای اجتماعی
• اختلال وحشتزدگی (پَنیک): حملات وحشتزدگی متعدد و تکرارشونده
• اختلال اضطراب جدایی: اضطراب مربوط به جدا شدن از کسی که دوستش دارید
• گذرهراسی: ترس شدید از موقعیتی که نتوان از آن گریخت، مانند فضاهای شلوغ یا وسایل حملونقل عمومی؛ حتی ممکن است باعث شود بیرون رفتن از خانه برای شخص بسیار دشوار و طاقتفرسا باشد.
• فوبیاهای خاص: ترس غیرمنطقی از چیزهایی خاص، مانند آب، پرواز، ارتفاع و غیره.
در سایر مشکلات سلامت روان نیز، مانند اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) و اختلال فشار روانی پس از آسیب (PTSD)، ممکن است اضطراب یکی از علائم باشد، ولی آنها جزو اختلالات اضطرابی محسوب نمیشوند.
نشانههای بیرونی
اگر همسرتان اختلال اضطرابی دارد، احتمالاً در حالت کلی بسیار نگران است، ولی ممکن است این نشانهها را نیز داشته باشد:
• در تصمیمگیری مشکل دارد
• از خودش انتقاد میکند و کارهایش را زیر سؤال میبرد
• عصبی و کفری به نظر میرسد
• برای تکتک جزئیات برنامهای که قرار است برگزار شود بیشازحد برنامهریزی میکند
• دوباره سراغ تصمیماتی میرود که قبلاً با یکدیگر گرفتهاید
• در بحثها بهسختی میتواند هیجانهای منفیاش را تنظیم کند
• اصرار میکند که «همین حالا حرف بزن»، بهجای اینکه به شما فرصت بدهد گزینهها را بررسی کنید
• زمان زیادی صرف فکر کردن به «چه میشود اگر...»، بدترین سناریوها یا تراژدیهای بالقوه میکند
• تحریکپذیر یا منفی به نظر میرسد، بهویژه در پاسخ به تغییرات پیشبینینشده
• مدام از شما میپرسد که آیا خوبید یا به دنبال یافتن اطمینان خاطرِ دوباره است
• بهسادگی عصبانی میشود یا زود به گریه میافتد
• معمولاً بیتاب و بیقرار است.
اضطراب ممکن است علائم جسمانی نیز داشته باشد، ازجمله:
• معدهدرد
• سردرد
• افزایش ضربان قلب
• تهوع یا حالت تهوع
• درد مزمن
زندگی با فرد مضطرب چگونه است
دکتر لیز جنکینس، رواندرمانگر و مربی روابط عاطفی در تگزاس، میگوید: «اضطراب میتواند بسیار دشوار و فرساینده باشد، حتی برای صبورترین همسران و شریکان. به معنای واقعی کلمه، اضطراب شروع میکند به تسلط یافتن بر رابطه و شکل دادن به آن.»
در ادامه مثالهایی میخوانید از آنچه ممکن است در رابطهتان با فرد مضطرب تجربه کنید:
• ممکن است احساس کنید از طرف شریکتان تحت فشارید که دعوت دوستان و اعضای خانواده را رد کنید. این ممکن است به رابطهتان آسیب بزند و باعث شود احساس کنید منزوی شدهاید.
• تصمیمگیری ممکن است تنشزا باشد. ممکن است از طرح کردن موضوعات دشوار اجتناب کنید تا از بحث و تعارض پیشگیری کنید و حس کنید با همسرتان به بنبست خوردهاید، یا ممکن است بدون نظر آنها تصمیمهای مهم مالی، سلامتی و خانوادگی بگیرید تا از این راه از تنش و تعارض دور بمانید.
• ممکن است بر مسائل اقتصادی یا شغل شما تأثیر بگذارد. ممکن است احساس کنید تحت فشارید تا ترفیع شغلی یا تغییرات کاری را رد کنید، چراکه همسرتان را مضطرب میسازد. یا برعکس، ممکن است برای همسرتان حفظ شغلش چالشبرانگیز باشد، مسئلهای که عواقب اقتصادی در پی دارد.
• والدگری میتواند تبدیل به جنگ شود. ممکن است همسرتان، به دلیل نگرانیاش، بخواهد فعالیتهای بچهها را محدود کند و همین باعث شود شما دو نفر با یکدیگر مخالفت یا حتی دعوا کنید.
• سفر کردن یا بیرون رفتن با یکدیگر ممکن است از مرحلۀ برنامهریزی فراتر نرود. آدم عزیز شما ممکن است مردد و دودل باشد و همین برنامهریزی را سخت میکند، یا ممکن است نپذیرد که جایی بروید یا برنامه را در لحظۀ آخر لغو کند.
راهکارهایی برای تداوم زندگی با همسر مضطرب
خبر خوب این است که شما میتوانید کارهایی انجام دهید تا خیالتان راحت بشود که اضطراب قرار نیست بر رابطهتان مسلط شود.
برنامهریزی
هرگاه توانستید، سعی کنید راهانداز (تریگر)های همسرتان را شناسایی کنید و از پیش برایشان برنامه بریزید. به خودتان زمان کافی بدهید تا دربارۀ چالشها حرف بزنید و روی آنها کار کنید تا بتوانید به توافق برسید.
دکتر جنکینس میگوید که معمولاً به مراجعانش این سه فعالیت را توصیه میکند:
1- علامتگذاری
2- گرهگشایی
3- رها کردن
او در توضیح چنین میگوید: «راهانداز یا فکر مضطرب را علامتگذاری کنید، بپرسید چقدرش صحیح است و چقدرش اضطراب است و به این وسیله از آن گرهگشایی کنید، سپس آنچه را جواب نمیدهد رها کنید و آنچه صحیح است، نگه دارید.»
انعطافپذیری
حتی با وجود برنامهریزی هم باز اتفاقهایی میافتد که موجب میشود همسرتان مضطرب شود. پیشنهاد آدامز این است: «وقتی برای رخداد یا فعالیتی برنامهریزی میکنید، برای احتیاط یک برنامۀ پشتیبان هم داشته باشید.» بهعلاوه میتوانید بین خودتان دو نفر یک علامت خاص تعریف کنید تا همسرتان بهراحتی بتواند به شما اعلام کند که لازم است برنامه را تغییر بدهد. این پیشنهاد استفانی جولیانو است که مشاور بالینی در نیومکزیکو است.
وقتی موانع پیشبینینشده سر راه ظاهر میشود
احتمالاً همسر شما نسبت به وقایع پیشبینینشده واکنشی اضطرابآمیز نشان میدهد، پس سعی کنید سیستم حمایتی او باشید. پیشنهادهای آدامز از این قرار است: «به او بگویید که اشکالی ندارد، شما همیشه کنارش هستید و اینکه در فضایی امن هستند، جایی که دیده میشوند و درک میشوند. هنگام گفتگو با او نیز لحنی آرام و حمایتگر داشته باشید.»
حمایت کنید، لازم نیست «درستش کنید»
کار شما این نیست که اضطراب همسرتان را «درست» کنید، بلکه میتوانید تلاش او را برای مدیریت اضطرابش ببینید و به رسمیت بشناسید. شما که شریک او هستید، میتوانید بیاموزید که چه زمانی باید او را هل بدهید و چه زمانی عقب بکشید. همچنین تلاش کنید که او را به «تصور» کردن چیزها یا واکنش نشان دادن افراطی متهم نسازید. آدامز میگوید بهجای اینها «بهآرامی با او دربارۀ راهاندازهای رفتارش گفتگو کنید و نیز دربارۀ اینکه باهم چه میتوانید بکنید که در این موقعیت خاص به یکدیگر کمک کرده باشید.»
گفتگو
اگر شما فرض کنید که کاملاً میدانید همسرتان چه نیازی دارد یا چه احساسی دارد، ممکن است به او آسیب بزند. درعوض، مفیدتر است که وقت بگذارید و با یکدیگر حرف بزنید و گوش کنید. این گفتگوهای منظم همچنین میتواند کمکتان کند ساختار مشخصی داشته باشید برای زمانی که به موضوعات دشوار برمیخورید، مانند مسائل مالی، رخدادهای پیش رو، کارهای خانه، فرزندپروری یا کار. و درنهایت ممکن است این هم مفید باشد که با «من» جمله بسازید و نه با «تو»، چرا که بهتان کمک میکند بر احساسات خودتان تأکید کنید و لحنتان تهمتآمیز نباشد.
زمانی که خود ازدواج دشوار است
اگر همسرتان مدتهاست که مشغول مدیریت اختلال اضطرابی تشخیصدادهشدۀ خود است یا اگر بهتازگی قدم در مسیر درمان گذاشته، شاید خوب باشد شما هم پیشنهاد کنید که هرازگاهی در جلسات رواندرمانیاش به او ملحق شوید. بهعلاوه میتوانید رواندرمانی خودتان را هم بهنوعی همراهی با او ببینید و سلامت روانتان را تقویت کنید. آدامز معتقد است که پیش مشاور رفتن زوجها به ایشان کمک میکند ایدۀ تیم بودنشان را تقویت کنند و همچنین این ایده را پرورش دهند که «شما میتوانید در کنار یکدیگر پیش بروید و از موانع بگذرید.»
و در نهایت...
وجود اضطراب در پیوند زناشویی ممکن است دشوار باشد. خوب است که همیشه به یاد داشته باشید که بهترین تمرینها همواره زمان، گفتگوی سالم و صبوری نیاز دارند.
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید