همه شما تا حدودی با لغت وسواس آشنا هستید. زندگی در کنار کسانی که از وسواس رنج میبرند، کار بسیار دشواری است. البته ابن سختی جنبههای مختلفی دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، اما شاید سختترین بخش داستان برای ما، تماشای رنج کشیدن کسی است که دوستش داریم و برایمان مهم است، اما انگار کار زیادی نمیتوانیم برای او انجام دهیم. در این مقاله، لیستی از دستورالعملهایی تهیه کردهایم، که خانواده میتوانند آنها را مانند ابزاری قدرتمند، در مواجه با بیمار وسواسی به کار گیرد. رعایت این نکات میتواند در آسایش بیشتر شما، و کمک به بهبود سریعتر بیمار، مفید باشد.
اجازه دهید در ابتدا و به صورت تیتروار، نگاهی اجمالی به این دستورالعملها داشته باشیم:
- نشانهها (سیگنال) را بشناسید
- انتظارات خود را تعدیل کنید
- فراموش نکنید که سرعت بهبودی در افراد مختلف، متفاوت است
- از مقایسه روزانه پرهیز کنید
- پیشرفتهای کوچک را نادیده نگیرید
- محیط حمایتی ایجاد کنید
- حد و مرز تعیین کنید، اما حواستان به تغییرات خلقی باشد
- کمک کنید تا داروهای تجویز شده سر وقت خورده شود
- ساده و شفاف گفتگو کنید
- زمانهای تنهایی بسیار مهم است
- زندگی روزمره خانواده باید به شکلی نرمال اتفاق بیفتد
- با متخصص سلامت روان مشورت کنید
نکته بسیار مهم این است که ما در این مقاله به بررسی بیماران، و خانوادههای بیمارانی که مبتلا به اختلال شخصیتی وسواس جبری (Obsessive Compulsive Personality Disorder) هستند میپردازیم، نه کسانی که فقط از وسواس فکری رنج میبرند. OCD یک اختلال شخصیتی است که ویژگیهای خاص خود را دارد و در هنگام اضطراب بالا، نشانگان آن تشدید میشود. در مقالات بعدی بیشتر به نشانگان اختلالات شخصیتی خواهیم پرداخت.
نشانهها (سیگنال) را بشناسید
اعضا خانواده باید نسبت به سیگنال بیماری وسواس حساس باشند. ما باید از این نشانگان آگاه باشیم. گاهی اوقات این افراد به چیزهایی فکر میکنند که ممکن است اصلاً شما ندانید که این افکار، به وسواس مربوط هستند. بنابراین مهم است که ما با نشانگان اختلال آشنا باشیم. باید مراقب تغییرات رفتاری باشید. ممکن است خانواده رفتار وسواسی را، با ویژگی شخصیتی فردی اشتباه بگیرد. مثلاً علاقه بیش از اندازه به جزییات کم اهمیت، شاید به عنوان یک عادت شخصی یا ویژگی تلقی شود، در حالی که این مسئله یکی از سیگنالهای OCD است که نباید از قلم انداخته شود. یادمان باشد که تغییرات رفتاری به تدریج رخ میدهد، اما به صورت کلی، قیاس رفتار فعلی، با رفتاری که در گذشته اتفاق افتاده، اطلاعات ارزشمندی را در اختیار شما قرار میدهد.
مواردی که در ذیل به آنها اشاره شده، بخشی از سیگنالهایی هستند که حواستان باید به آنها باشد:
- زمان زیادی و غیرعادی که فرد در تنهایی، برای انجام کاری میگذراند (در حمام، دستشویی، در هنگام لباس پوشیدن، غذا خوردن و یا انجام تکالیف)
- رفتارهای تکراری (شستن چند باره دست)
- دائماً قضاوت و تشخیص خود را مورد سؤال قرار میدهد، و دائماً نیاز به تأیید دیگران دارد
- انجام تکالیف ساده، زمان زیادتری از حد معمول نیاز دارند
- همیشه تأخیر دارد و دیر میرسد
- نگرانی شدید در مورد جزییات و مسائل کوچک و کم اهمیت
- واکنش شدید و غیرعادی هیجانی نسبت به چیزهای کوچک
- نمیتواند به راحتی بخوابد
- بیدار ماند در هنگام شب، برای انجام یک سری از کارها
- تغییرات قابل توجه در عادات غذا خوردن
- زندگی روزانه تبدیل به یک چالش جدی میشود
- اجتناب
- افزایش تحریکپذیری و ناتوانی در تصمیمگیری
بیماران OCD بارها و بارها اعلام کردهاند، که با افزایش سرزنش محیط و خانواده، رفتارها و نشانگان وسواس آنها، شدت پیدا میکند، زیرا این سرزنشها سبب افزایش اضطراب میشوند که سرچشمه افکار و رفتار وسواسی است. بنابراین کاری که شما باید در اینجا انجام بدهید، تماشای این سیگنالهای خطر است و اینکه آنها با ویژگیهای شخصیتی اشتباه گرفته نشوند. فقط در این حالت است که شما میتوانید برای مبارزه با این اختلال، با بیمار همراه شوید.
انتظارات خود را تعدیل کنید
جالب است بدانید، که برای بیماران OCD، حتی تغییرات مثبت نیز میتواند اضطرابآور باشد. در نتیجه، با هر تغییر مثبت، ممکن است علائم دیگری تشدید شود. با تعدیل انتظارات خود، و صحبت با بیمار در مورد آن، میتوانیم جلوی شعلهور شدن این علائم را بگیریم و به کاهش اضطراب کمک کنیم. فراموش نکنیم که جر و بحث در خانواده و چالشهای این چنینی، فقط به افزایش علائم کمک میکند. بنابراین به جای استفاده از جملاتی نظیر؛ "خب معلومه که با این وضعیت علائم بیماری باید شدیدتر بشود"، سختی راه، و تغییراتی که تا الان موفق شده ایجاد کند را، یادآور شوید. تعدیل انتظارات، اصلاً به این معنا نیست که نباید منتظر تغییر مثبتی باشید!
فراموش نکنید که سرعت بهبودی در افراد مختلف، متفاوت است
فراموش نکنیم که نشانگان OCD، گستردگی زیادی در میان بیماران مختلف دارد. همین گستردگی، سبب میشود که بیماران، سرعت بهبودی متفاوتی نسبت به یکدیگر داشته باشند. البته ظرفیتهای روانی بیمار نیز، نقش مهم در فرآیند و سرعت بهبودی ایفا میکند. اگر فشار محیط، بیشتر از ظرفیت روانی فرد باشد، علائم وسواس تشدید خواهد شد. بنابراین باید صبور باشید. البته کاملاً قابل درک است که زندگی با بیمار OCD، میتواند بسیار سخت و چالشبرانگیز باشد، اما فراموش نکنیم که فشار بیشتر قرار نیست چیزی را حل کند. او باید برای مبارزه با اختلالی که زندگیاش را سخت کرده، زمان کافی داشته باشد.
از مقایسه روزانه پرهیز کنید
گاهی اوقات ممکن است از عزیزتان، در اوج دوران چالش با نشانگان اختلال، بشنوید که انگار دوباره به نقطه شروع باز گشته است. گاهی اوقات هم شاهد هستیم که اعضا خانواده، به مقایسه کارکرد بیمار، در اوج علائم اختلال، با کارکرد او قبل از اختلال، میپردازند. ما باید نتیجه کلی را از هنگام شروع درمان تا الان مورد بررسی قرار دهیم. یادمان باشد که همه ما ممکن است روز سختی داشته باشیم و حالمان بسیار بد بشود. این مسئله اصلاً نشان دهنده موضوع خاصی نیست، فقط یک روز بد را پشت سر گذاشتهایم. بنابراین در لحظاتی که او دچار لغزش میشود، یادآور شوید که اشکالی ندارد امروز حس و حالش خوب نیست و فردا قطعاً این داستان تغییر خواهد کرد.
پیشرفتهای کوچک را نادیده نگیرید
بیماران وسواس، غالباً نسبت به عدم درک خانواده در مورد پیشرفتهای کوچک آنها، معترض هستند. شما نمیدانید، که کم کردن پنج دقیقهای دوش گرفتن ، چقدر کار سخت و دشواری برای آنها به شمار میرود. چک نکردن دوباره قفل درب خانه، با فشار بسیار زیادی برایشان همراه است. اگرچه ممکن است این دستاوردها برای خانواده کوچک باشد، اما یک قدم بسیار بزرگ برای بیماران OCD به شمار میرود. شما از این تغییرات باید به عنوان ابزاری برای ترغیب او در لحظات سخت و دشوار استفاده کنید. آنها میفهمند که تلاششان توسط خانواده دیده میشود و انگیزه زیادی برای پیشرفت بیشتر پیدا میکنند.
محیط حمایتی ایجاد کنید
باید سرزنش را دور بیندازیم، یادمان باشد که این OCD است که اعصاب همه ما را خرد کرده، نه بیمار. تلاش کنید تا جایی که امکان دارد در مورد این اختلال بیاموزید. اعضا خانواده، خصوصاً بیمار وسواسی، به تشویق و پذیرش شما نیاز دارند. البته هدف ما این نیست که با تشویقهای بیدلیل و پذیرش غیرعادی، رفتار اجباری و وسواس گونه را نادیده بگیریم، اما باید تلاش کنیم که خود درگیر آنها نشویم. با لحنی آرام و مهربانانه، برای او توضیح دهید که این رفتار، فقط نشانهای از اختلال است و شما قرار نیست در انجام آن کمکی به او بکنید، اما حاضر هستید برای از کار انداختنش، به عزیزتان کمک کنید. به جای اینکه علیه همدیگر کاری انجام دهید، همه با هم در مقابل OCD بیاستید!
حد و مرز تعیین کنید، اما حواستان به تغییرات خلقی باشد
با هدف همراهی با یکدیگر در مواجهه با OCD، اعضا خانواده باید موارد ذیل را با دقت رعایت کنند:
- توافق در مورد کمک به رفتارهای وسواسی (جبری)
- توافق در مورد زمانی که میتوان در طول روز در مورد OCD حرف زد
- توافق در مورد اطمینان دادن (reassurance)
- توافق در مورد اینکه چقدر رفتارهای وسواسی (جبری) میتواند بر روی زندگی دیگر اعضا خانواده تأثیر بگذارد
این توافقات کمک میکند که تا نشانگان اختلال، تا حدودی مدیریت شود و زندگی خانواده را کمتر تحت تأثیر قرار دهد. البته فراموش نکنیم که این موارد باید با توافق انجام شود و قرار نیست مسئلهای را با فشار به دیگری تحمیل کنیم. این مورد استثنایی هم دارد و آن زمانی است که حال بیمار بد شده و یا یک روز سخت را سپری میکند. در این شرایط بهتر است کمی راحتتر موارد بالا اعمال شود.
کمک کنید تا داروهای تجویز شده سر وقت خورده شود
یکی از بزرگترین چالشهایی که وسواس برای بیماران ایجاد میکند، مشکلات مصرف دارو است. اگر از مقاومت شدید برای مصرف دارو بگذریم، زمان و اندازه داروی مصرفی، همیشه به عنوان یک چالش جدی باقی میماند. فراموش نکنیم که اگر مشکل بیمار در مصرف دارو حل نشود، باید او را بستری کنیم، بنابراین بهتر است روشی برای آن پیدا کنید. نکته مهم دیگر این است که این داروها عوارضی موقتی دارند که بهر حال نشان داده خواهند شد. حتماً از روانپزشک در مورد عوارض دارو بپرسید.
ساده و شفاف گفتگو کنید
به جای توضیحات طولانی و کسل کننده، بروید سراغ اصل مطلب. نظر خود را ساده و شفاف بیان کنید. وسواس سبب میشود که این بیماران دائماً از اطرافیان خود اطمینان طلب کنند؛ "مطمئنی که در را قفل کردم؟ به نظرت دستم را به اندازه کافی شستم؟ شیر گاز را خاموش کردم؟"
یادمان باشد که وسواس، شک و تردید را همیشه زنده نگه میدارد. حتی اگر هم با منطق بسیار دقیق پاسخ او را بدید باز هم ممکن است با عبارت؛ "باشه اما ..."، مواجه شوید. بنابراین باید شفاف، کوتاه و صریح، به او پاسخ دهید.
زمانهای تنهایی بسیار مهم است
کاملاً قابل درک است که نگران او هستید و نمیخواهید تنهایش بگذارید. اما فراموش نکنید که همه ما به زمانی برای تنها بود نیاز داریم. او نیز از این قاعده مستثنا نیست. بنابراین مسئولیتهای دیگر خود در زندگی را فراموش نکنید.
زندگی روزمره خانواده باید به شکلی نرمال اتفاق بیفتد
متأسفانه بارها و بارها شاهد این موضوع بودهایم که خانواده در نهایت در مقابل نشانگان وسواس تسلیم میشوند. مثلاً به مادری که دائم نگران بیمار شدن فرزندانش است، اجازه داده میشود که بچهها را بازی کردن در پارک یا بیرون از خانه محروم کند. فراموش نکنیم که با وجود دردسرهای فراوانی که این اختلال برای ما ایجاد میکند، نباید تسلیم شویم و باید کاری برایش انجام دهیم. نشانگان وسواس باید محدود شود. با کمک گفتگو و ایجاد حریمهای مشخص، میتوان این علائم را مدیریت کرد.
با متخصص سلامت روان مشورت کنید
و در نهایت، فراموش نکنیم که بحث ما در مورد یک اختلال یا بیماری روانی است. قرار نیست که این مسیر را تنهایی بپیمایید. متخصصان سلامت روان میتوانند در بهبودی سریعتر، به عزیز و خانواده شما کمک کنند. حتماً با یک روانشناس یا روانپزشک در مورد این مسئله مشورت کنید. این بیماران باید تا پایان درمان، در جلسات هفتگی رواندرمانی شرکت کنند.
هیچ چیزی بیشتر از عشق ما به عزیزانمان، نمیتواند به آنها کمک کند.
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید