Your browser does not support JavaScript!

تلفن

09196600444

ایمیل

مشاهده ایمیل

ساعت کاری

9 صبح تا 10 شب

ده راهکار برای پرورش کودکان مستقل

ده راهکار برای پرورش کودکان مستقل

هرچند دوران بزرگسالی انباشته از مسئولیت‌های جدی است، دوران کودکی هم خالی از استرس نیست. بچه‌ها آزمون می‌دهند، اطلاعات جدید می‌آموزند، مدرسه‌شان را عوض می‌کنند، محله‌شان را عوض می‌کنند، بیمار می‌شوند، دندان‌هایشان را ارتودنسی می‌کنند، با قلدری بقیه مواجه می‌شوند، دوستان جدید پیدا می‌کنند و هرازگاهی هم همان دوستان بهشان آسیب می‌زنند. علاوه‌بر همۀ اینها با دنیای واقعی و تروماهای فیلترنشده مواجه می‌شوند.
آنچه به بچه‌ها کمک می‌کند از میان این چالش‌ها عبور کنند استقلال و انعطاف‌پذیری است.

 

تعریف انعطاف‌پذیری برای والدین
لین لیونز مددکار اجتماعی و روان‌درمانگر اهل کنکوردِ نیوهمپشایر است که همراه با دکتر رِید ویلسون، روان‌شناس و متخصص اضطراب، کتابی نوشته به نامِ کودکان مضطرب، والدین مضطرب: 7 راه برای توقف چرخۀ نگرانی و پرورش فرزندان شجاع و مستقل. لیونز می‌گوید که کودکان انعطاف‌پذیر وارد هر وضعیتی که می‌شوند «حس می‌کنند می‌توانند سر دربیاورند که چه کار باید بکنند و می‌توانند هرچیزی را که به سراغشان می‌آید با اعتمادبه‌نفس سروسامان بدهند».
او می‌گوید این البته به این معنا نیست که بچه‌ها مجبورند همۀ کارها را خودشان به‌تنهایی انجام بدهند؛ بلکه آنها می‌دانند چطور باید کمک بگیرند و می‌توانند مشکلات قدم‌های بعدی‌شان را حل کنند. انعطاف‌پذیری یک حق طبیعی نیست؛ چیزی است که می‌توان آموخت. لیونز والدین را تشویق می‌کند که فرزندانشان را به مهارت‌هایی تجهیز کنند تا بتوانند از پسِ پیش‌بینی‌نشده‌ها بربیایند که البته در تقابل با رویکرد فرهنگی ماست. «فرهنگ ما این شده که می‌خواهیم همیشه مطمئن باشیم بچه‌هایمان در آسایش‌اند. ما والدین همیشه سعی می‌کنیم یک قدم جلوتر از بچه‌هایمان باشیم در هر مسیری که بخواهند حرکت کنند.» مشکلش کجاست؟ «زندگی این‌طور پیش نمی‌رود.» بیش از همه برای افراد مضطرب دشوار است که به فرزندان خود کمک کنند عدم قطعیت را تاب بیاورند؛ دلیلش هم ساده است: خودشان به‌سختی آن را تاب می‌آورند. لیونز می‌گوید: «حتی فکر کردن به اینکه کودک شما همان دردی را بکشد که شما خودتان کشیده‌اید هم طاقت‌فرساست.» درنتیجه والدین مضطرب تمام تلاش خود را می‌کنند تا از فرزندانشان در برابر بدترین احتمالات ممکن محافظت کنند. باوجوداین، او معتقد است کار پدر و مادر این نیست که همیشه در خدمت فرزندشان و در دسترس او باشند. کار آنها این است که به او بیاموزند از پسِ عدم قطعیت بربیاید و بتواند مسائل را حل کند. در ادامه لیونز پیشنهادهای ارزشمند خود را برای پرورش کودکان انعطاف‌پذیر با ما به اشتراک گذاشته است.

 

1- برآورده نکردن همۀ نیازها
به نظر لیونز، «هربار که ما تلاش می‌کنیم قطعیت و آسایش را فراهم سازیم، داریم سرِ راه کودک قرار می‌گیریم در مسیرِ یادگیری حل مسئله و مهارت‌آموزی او.» (محافظت بیش از حد از کودکان فقط به اضطراب آنها دامن می‌زند.) برایمان «مثالی دراماتیک ولی نه نادر» می‌زند. فرض کنید بچه‌ای ساعت 3:15 از مدرسه بیرون می‌آید، ولی می‌ترسد که والدینش به‌موقع دنبالش نروند. درنتیجه پدر یا مادر یک ساعت زودتر می‌رسد و ماشین را جوری کنار کلاس فرزندش پارک می‌کند که او ببیندش و خیالش راحت شود که آنجاست. این هم مثالی دیگر: پدر و مادر کودکی هفت‌ساله اجازه می‌دهند او در رخت‌خوابی کف اتاق آنها بخوابد چون خوابیدن در اتاق خودش برایش زیادی ناخوشایند است.

 

2- پرهیز از رفع تمام خطرهای احتمالی 
طبیعی است که والدین بخواهند فرزندشان در امن و امان باشد. ولی رفع تمام خطرها و ریسک‌ها ممکن است مانع یادگیری انعطاف‌پذیری کودکان بشود. لیونز خانواده‌ای را می‌شناسد که وقتی والدین در خانه نیستند بچه‌ها اجازه ندارند چیزی بخورند، چون خطر خفگی بر اثر خوردن غذا وجود دارد. (او می‌گوید بچه‌ای که آن‌قدر بزرگ شده که تنها در خانه بماند، آن‌قدر بزرگ است که بتواند غذا هم بخورد.) نکتۀ کلیدی این است که به فرزندتان اجازۀ ریسک‌های معقول را بدهید و به او مهارت‌های حیاتی را بیاموزید. «از سنین کم شروع کنید. بچه‌ای که قرار است گواهینامۀ رانندگی بگیرد باید از پنج‌سالگی شروع کند به یادگیری اینکه چطور دوچرخه‌سواری کند و همزمان به چپ و راستش نگاه کند ]سرعتش را کم کند و توجهش را زیاد[. لیونز می‌گوید دادن آزادی‌هایی مناسب سن بچه‌ها بهشان کمک می‌کند محدودیت‌های خودشان را هم بفهمند.

 

3- آموزش حل مسئله به کودکان
بیایید فرض کنیم کودک شما قرار است برود اردو و شب هم بماند، ولی به دلیل دور شدن از خانه مضطرب است. لیونز معتقد است که پدر یا مادر مضطرب در چنین شرایطی ممکن است بگوید: «خب پس اگه این‌طوره، لزومی نداره بری.» ولی رویکرد عاقلانه این است که عصبی بودن فرزندتان را عادی‌سازی کنید و کمکش کنید که بفهمد چطور باید با دلتنگی‌اش برای خانه کنار بیاید. درنتیجه مثلاً ممکن است از فرزندتان بپرسید چه تمرینی می‌تواند کمکش کند که به دوری از خانه عادت کند. وقتی پسر لیونز اضطراب اولین آزمون پایانی‌اش را داشت، آنها باهم نشستند به بارش مغزی و دنبال راهکار گشتند، ازجمله اینکه وقتش را چطور مدیریت کند و برای درس خواندنش چه برنامه‌ای بریزد. به بیان دیگر، فرزندتان را در روند یافتن راه‌هایی برای حل چالش‌ها درگیر کنید. به او فرصتی دوباره و چندباره بدهید تا «سر دربیاورد که چه کاری جواب می‌دهد و چه کاری جواب نمی‌دهد.»

 

4- آموزش مهارت‌های ملموس به فرزندتان
بگذارید این ضرب‌المثل را این‌طور بازنویسی کنیم که «اگر به بچه‌ای یک ماهی بدهی، غذای یک روزش را داده‌ای. اگر به بچه‌ای ماهیگیری یاد بدهی، غذای یک عمرش را داده‌ای.» لیونز موقع کار کردن با بچه‌ها بر مهارت‌های خاصی تمرکز می‌کند که آنها لازمشان دارند تا بیاموزند که موقعیت‌های سخت زندگی‌شان را چطور خودشان سامان بدهند. او از خودش می‌پرسد: «با این ]وضعیت[ به کجا داریم می‌رویم؟ برای رسیدن به آنجا چه مهارت‌هایی لازم داریم؟» به‌عنوان مثال، او ممکن است به کودکی خجالتی یاد بدهد که چطور با یک نفر دیگر سلام و احوالپرسی کند و گفتگویی آغاز کند.

 

5- پرهیز از «چرا» پرسیدن
لیونز می‌گوید: «"چرا" پرسیدن کمکی به حل مسئله نمی‌کند. اگر فرزندتان دوچرخه‌اش را زیر باران جا گذاشته باشد و ازش بپرسید "چرا؟"، چه جوابی خواهد داد؟ حواسم نبود. من فقط هشت سالَمه.» به‌جایش سعی کنید بپرسید «چطور». «دوچرخه‌ت رو زیر بارون جا گذاشتی و زنجیرش زنگ زده. چطور می‌خوای درستش کنی؟» مثلاً ممکن است برود در اینترنت جستجو کند که چطور می‌شود زنجیر را تعمیر کرد یا در تأمین هزینۀ خرید زنجیر نو مشارکت کند. لیونز از «چطور» پرسیدن کمک می‌گیرد تا به مراجعانش مهارت‌های مختلفی بیاموزد. «چطورخودت رو از تخت گرم و نرمت جدا می‌کنی؟ چطور پسرهای پرسروصدای توی اتوبوس رو، که اذیتت می‌کنن، تحمل می‌کنی؟»

 

6- جواب ندادن به همۀ سؤال‌ها
لیونز می‌گوید به‌جای اینکه به فرزندتان جواب همۀ سؤال‌ها را بدهید، شروع کنید به استفاده از جملۀ «نمی‌دونم» که «در ادامه‌ش ترغیب کنید به حل مسئله.» به کار بردن این جمله به کودکان کمک می‌کند که بیاموزند عدم قطعیت را تاب بیاورند و به روش‌های مختلف مواجهه با چالش‌های بالقوه فکر کنند. علاوه‌براین، شروع کردن با موقعیت‌های کوچک وقتی بچه‌ها کم‌سن‌وسال‌ترند به آنها کمک می‌کند از پسِ آزمون‌های بزرگ‌تر هم بربیایند. او معتقد است بچه‌ها از چنین چیزی خوششان نمی‌آید، ولی به آن عادت خواهند کرد. به‌عنوان مثال، اگر فرزندتان ازتان بپرسد که ممکن است در مطب دکتر به او آمپول بزنند، به‌جای آرام کردنش، بگویید: «نمی‌دونم. شایدم لازم بشه بهت آمپول بزنن. بیا ببینیم اگه این‌جوری شد، چطوری باید انجامش بدی.» همچنین اگر فرزندتان بپرسد: «ممکنه امروز مریض بشم؟» به‌جای گفتنِ «نه، نمی‌شی»، این طور جواب بدهید: «ممکنه بشی، اون وقت چطوری از پسش برمی‌آی؟» لیونز می‌گوید که اگر فرزندتان نگران است که شاید از کالجش بدش بیاید، به‌جای گفتنِ «نه بابا، عاشقش می‌شی»، می‌توانید برایش توضیح دهید که بعضی از دانشجویان سال اول از کالج خودشان خوششان نمی‌آید و به او کمک کنید که اگر حس مشابهی پیدا کرد، چه باید بکند.

 

7- پرهیز از حرف زدن با عبارت‌های فجیع
سعی کنید که همیشه حواستان باشد به بچه‌تان و آنچه مربوط به اوست چه می‌گویید. لیونز می‌گوید که والدین مضطرب، به‌طور خاص، معمولاً «دربارۀ فرزندانشان خیلی فاجعه‌آمیز حرف می‌زنند.» مثلاً به‌جای اینکه بگویید «خیلی مهمه که شنا یاد بگیری، چون اگه تو غرق بشی من نابود می‌شم!»، گفتن این جملۀ ساده را امتحان کنید: «خیلی مهمه که شنا یاد بگیری.»

 

8- بگذارید بچه‌تان اشتباه بکند
«شکست آخر دنیا نیست. جایی است که به آن می‌رسی، وقتی می‌خواهی بفهمی بعد از این چه باید کرد.» این را لیونز می‌گوید. برای والدین سخت و دردناک است که بگذارند بچه‌ها گند بزنند؛ ولی همین به بچه‌ها کمک می‌کند که یاد بگیرند چطور گاف‌های خودشان را اصلاح کنند و دفعۀ بعد تصمیم‌های عاقلانه‌تری بگیرند. به عقیدۀ لیونز، وقتی به کودک تکلیفی داده شده، والدین مضطرب یا زیادی مراقب معمولاً می‌خواهند خیالشان راحت باشد که پروژه بی‌عیب‌ونقص باشد، حتی اگر فرزندشان اصلاً علاقه‌ای هم به انجام دادنش نداشته باشد. ولی در بلندمدت این مفید است که اجازه بدهید فرزندتان نتایج کارهایش را ببیند. لیونز همچنین می‌گوید که اگر کودک شما دلش نمی‌خواهد برود سر تمرین فوتبال، می‌توانید اجازه بدهید که در خانه بماند. اگر در بازی بعدی مجبور شد روی نیمکت بنشیند، با نتیجۀ سنگین تصمیم خودش هم می‌تواند مواجه شود و کنار بیاید.

 

9- کمکش کنید هیجاناتش را مدیریت کند
هوش هیجانی و خودتنظیمی کلید انعطاف‌پذیری هستند. لیونز می‌گوید که شما می‌توانید به کودکتان بیاموزید که همۀ هیجان‌ها بی‌اشکال‌اند. اشکالی ندارد که عصبانی شوید وقتی در بازی می‌بازید یا وقتی کسی دیگر قاشق آخر بستنی‌تان را می‌خورد. او ادامه می‌دهد که مراقبان کودک همچنین می‌توانند به او بیاموزند بعد از احساس کردن هر احساسی، لازم است به این فکر کند که بعدش باید چه کار کند. «بچه‌ها خیلی زود یاد می‌گیرند که کدام هیجانات قوی آنها را به خواسته‌شان می‌رساند. والدین هم باید یاد بگیرند که چطور هیجانات را مهار کنند.» می‌توانید به کودک خود بگویید: «می‌فهمم که چنین احساسی داری. منم اگه جای تو بودم، همین حس رو داشتم، ولی الان باید ببینی که قدم مناسب بعدی چیه.» لیونز می‌گوید اگر بچۀ شما قشقرق به پا کرد، به‌طور شفاف بگویید که چه رفتاری مناسب (و نامناسب) است. مثلاً می‌شود گفت: «متأسفم که بستنی دیگه‌ای نمی‌گیریم، ولی این رفتار پذیرفتنی نیست.»

 

10- الگوسازی انطباق‌پذیری
بدیهی است که بچه‌ها از مشاهدۀ دقیق رفتار والدین خود نیز می‌آموزند. لیونز می‌گوید سعی کنید آرام و راسخ باشید. «شما نمی‌توانید به بچه بگویید که ازش می‌خواهید هیجاناتش را کنترل کند درحالی‌که خودتان از کوره دررفته‌اید.» «فرزندپروری تمرین بسیاری می‌طلبد و ما همه‌مان گند می‌زنیم.» وقتی مرتکب اشتباهی می‌شوید، بهش اعتراف کنید. لیونز معتقد است که می‌توانید بگویید: «من راستی‌راستی گند زدم. متأسفم که بدجوری جمعش کردم. بیا باهم حرف بزنیم و ببینیم در آینده چطوری می‌تونیم به یه شکل دیگه حلش کنیم.» انعطاف‌پذیری به کودکان کمک می‌کند از امتحان‌ها، پیروزی‌ها و مصیبت‌های ناگزیر کودکی و بزرگسالی عبور کنند. کودکان انعطاف‌پذیر همچنین به بزرگسالانی انعطاف‌پذیر نیز تبدیل می‌شوند، کسانی که قادرند در مواجهه با عوامل فشارزای اجتناب‌ناپذیر زندگی زنده بمانند و رشد کنند.
 

نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید