بازی کردن برای بزرگسالان درست به همان اندازهای اهمیت دارد که برای کودکان. بازی بزرگسالان، علاوه بر فواید متعددش، میتواند فعال بودن شما رو افزایش دهد، حس شوخطبعیتان را تیزتر کند و به شما کمک کند با استرس بهتر کنار بیایید.
ما همگی میدانیم که بازی برای کودکان مهم است. کودکان به بازی نیاز دارند تا رشد کنند و ما نیز خودبهخود زمان بازی را به برنامۀ روزانهشان اضافه میکنیم. تحقیقات نشان میدهند که بازی برای بهروزی بزرگسالان نیز ضروری است؛ ولی خیلی از ما دیگر به اندازۀ کافی بازی نمیکنیم.
هر کاری که از روی تفریح انجام میدهید و برایتان لذت یا هیجان به ارمغان میآورد، جزو بازیها محسوب میشود؛ اعم از چسبیدن به بازیهای ویدئویی، ورزش کردن، جمع کردن تمبر یا نوشتن داستان کوتاه در اوقات فراغت. فارغ از اینکه کدام نوع بازی برای شما جواب میدهد، این را بدانید که وقت گذاشتن برای آن میتواند فواید چشمگیری برای سلامتی روانی و جسمانی شما داشته باشد.
چرا بازی برای بزرگسالان مهم است؟
پژوهشگران میگویند که بازی برای رشد کودکان حیاتی است و تحقیقات نشان میدهد برای بزرگسالان نیز مهم است. سرزندگی و بازیگوشی در بزرگسالی فواید متعددی برای بهروزی و شخصیت ما دارد.
1- بهروزی کلّی شما را بهبود میدهد
مطالعهای در سال 2011 به این بحث پرداخت که سرزندگی بزرگسالان ممکن است با برخی ویژگیهای مطلوب پیوند داشته باشد، مانند علاقه به خنداندن دیگران، توانایی تسکین دادن تنش و توانایی حمایت از فرایندهای خلاقانه در گروه. پژوهشگران از مردم خواستند تا بر اساس این پنج نوع «رفتار بازیگوشانه» به خودشان امتیاز بدهند: خودجوش، بیانگر، خلاق، بامزه و مسخره. آنها به این نتیجه رسیدند که امتیازهای بالاتر سرزندگی در ارتباط قرار میگیرند با:
• خلاقیت بالاتر
• دانستن قدر زیباییها
• رویکرد همراه با هیجان و انرژی به زندگی
• ابرازهای بازیگوشانۀ عشق
• حس امید
• حس شوخطبعی.
نویسندگان مقاله به این نتیجهگیری رسیدند که به دلیل وجود این پیوندها، بازیگوشی و سرزندگی به طرزی معنادار با بهروزی کلی افراد در ارتباط است.
مطالعۀ دیگری در سال 2013 نیز ارتباط مثبتی نشان داد بین بازیگوشی و بهروزی و رضایت از زندگی. این پژوهش نشان داد که بزرگسالان سرزندهتر نسبت به دیگران تمایل دارند که فعالیتهای لذتبخش بیشتری انجام بدهند و روش زندگی فعالانهتری دارند.
2- کمکتان میکند از پسِ استرس برآیید
وقت صرف کردن برای انجام دادن کارهایی که برایتان لذت و هیجان به ارمغان میآورد، تأثیری آرامبخش دارد که استرس را خنثی میکند. مطالعهای در سال 2013 دریافت که بزرگسالان سرزنده سطوح پایینتری از استرس را گزارش میکنند. بازی کردن همچنین به ایشان کمک کرده بود که سبکهای سالمتری از کنار آمدن با مسائل را در پیش بگیرند، از جمله پذیرش و قاببندی دوبارۀ مثبت. نویسندگان این مقاله به این نتیجه رسیدند که هرچند بزرگسالان بازیگوشتر و کمتر بازیگوش به مهارتهای یکسانی برای کنار آمدن با مسائل مجهزند، بزرگسالان بازیگوش احتمال بیشتری دارد که از این مهارتها استفادۀ مؤثری بکنند.
3- سلامتی جسمانیتان را بهبود میدهد
بزرگسالانی که بیشتر بازی میکنند، روش زندگی فعالتری دارند و درنتیجه احتمالاً از نظر جسمانی نیز سالمترند. نویسندگان مقالهای در سال 2016 بر اهمیت «بامزه و سرگرمکننده» کردن فعالیت فیزیکی برای بزرگسالان تأکید کردند. آنان به این نکته پی بردند که کودکان هنگامی که بهشان خوش میگذرد، احتمال بیشتری دارد که ذاتاً انگیزۀ بیشتری برای ورزشهایی از قبیل پریدن و آببازی داشته باشند. به بیان دیگر، زمانی که ورزش بیشتر به بازی شبیه باشد تا کارِ سخت، احتمال بیشتری دارد که بزرگسالان به آن بپردازند.
پژوهشی در سال 2019 به این نتیجه رسید که هر روز بازی کردن به کسانی که دیابت نوع 1 دارند به شکلهای متنوعی کمک میکند، ازجمله:
• بهبود خلقوخو
• احساس دریافت حمایت بیشتر
• بیشتر حرف زدن با شریک خود دربارۀ تأثیری که دیابت بر زندگیشان میگذارد.
رویهمرفته، یافتههای این پژوهش کاملاً روشن است: بازی کردن در بزرگسالی فواید چشمگیری برای سلامتی روانی و جسمانی ما دارد.
چگونه میتوان بازیگوشتر بود
برخلاف کودکان، بزرگسالان زمان بازی دائمی در برنامۀ روزانهشان ندارند. معنایش این است که ما باید خودمان حواسمان به بازی باشد و راههایی بیابیم تا بازی بیشتری وارد زندگیمان کنیم. در ادامه توصیههای برای شروع این کار میخوانید.
1- شخصیت بازی خود را بیابید
دکتر استوارت براون، پژوهشگر و بنیانگذار انستیتو ملی برای بازی، هشت «شخصیت بازی» معرفی کرده که میتواند یاریتان کند دریابید کدام نوع بازیها برای شما بهتریناند:
1. کلکسیونر (جمعکننده): از ساختن کلکسیون لذت میبرید، مثل جمع کردن تمبر یا ماشینهای قدیمی.
2. رقابتکننده: از بازی کردن (و بردن در) بازیهایی لذت میبرید که قواعد مشخص دارند، مثل بازی در تیم فوتبال محله.
3. خلقکننده یا هنرمند: از درست کردن چیزها لذت میبرید یا اینکه چیزها را به کار بیندازید. ممکن است نقاشی کردن، نجاری، چیدن دکوراسیون، تعمیر ماشینآلات یا خیاطی برایتان لذتبخش باشد.
4. مدیر (گرداننده): از برنامهریزی و مدیریت لذت میبرید، مثل میزبانی در جشن تولد.
5. کاوشگر: با کشف چیزی تازه بازی میکنید، چه فیزیکی (مثل یک جای جدید) و چه ذهنی. میتوانید از طریق سفر رفتن به جایی جدید یا کشف نوع جدیدی از موسیقی به بازی بپردازید.
6. شوخطبع: از شوخی کردن و مسخرهبازی درآوردن لذت میبرید. ممکن است از اجراهای بدیهه لذت ببرید یا صرفاً بخواهید دوستان خود را بخندانید.
7. ورزشکار: از حرکت دادن بدنتان در قالب بازی لذت میبرید. ممکن است به تمرین یوگا بپردازید یا برای سرگرمی به کلاس رقص بروید.
8. قصهگو: از طریق گوش دادن به قصهها یا خلق کردن آنها بازی میکنید. احتمالاً از رفتن به تئاتر یا یادداشتنویسی لذت میبرید.
2- بازی بهعنوان ورزش
یکی از فواید اصلی بازی کردن در بزرگسالی این است که بازی خودبهخود شما را از نظر جسمانی فعالتر میکند و البته که ورزش منظم نیز فواید بسیاری برای سلامتی روان دارد. بهجای اینکه به ورزش به چشم وظیفهای نگاه کنید که ناچارید انجامش بدهید، سعی کنید به راههای جالب و بازیگوشانهای برای ورزش فکر کنید. مثلاً:
• بهجای شنا کردن بهتنهایی در استخر، میتوانید با فرزندان یا دوستان خود مسابقۀ شنا یا شیرجه توی آب بگذارید.
• بهجای دویدن، میتوانید گرگم به هوا یا فریزبی بازی کنید.
• بهجای وزنهبرداری، میتوانید به باشگاه صخرهنوردی بروید.
3- طرز فکر بازیمحور داشته باشید
بازی کردن همانقدر که به فعالیتی مربوط است که دارید انجام میدهید، به طرز فکرتان نیز مربوط است. به گفتۀ دکتر براون، ممکن است دو نفر مشغول رد و بدل کردن توپ بین خودشان باشند، درحالیکه یکیشان در حال بازی باشد و دیگری نباشد. برای اینکه سرزندهتر و بازیگوشتر باشید، مهم است که طرز فکر درستی هم داشته باشید.
کتاب دکتر براون، با نام «بازی: چگونه مغز را شکل میدهد، تخیل را گسترش میدهد و به روحتان توان میبخشد»، وضعیت بازی را چنین توصیف میکند که «وضعیتی ذهنی است که فرد دارد هنگامی که جذب فعالیتی شده باشد که به او لذت بدهد و نوعی احساس تعلیق زمان.» شما هم تا جایی که میتوانید، سعی کنید به این وضعیت ذهنی دست یابید.
زندگی را بیش از حد جدی نگیرید
آیا شما هم معمولاً احساس میکنید وظایف و مسئولیتهای روزانهتان دارند از پا درمیآورندتان؟ آیا سنگینی بارِ همۀ اینها موجب میشود نتوانید رهایشان کنید و از کاری که دارید انجام میدهید یا از کسی که کنارش هستید، لذت ببرید؟
هنگامی که ما بر انجام دادن متمرکز میشویم، گاهی اوقات دیدمان را به بودن از دست میدهیم. زمانی که زندگی را بیش از حد جدی بگیرید، ممکن است تصویر غیرواضحی پیدا کنید از آنچه که میارزد وقت و انرژیتان را صرفش کنید. ممکن است یکدفعه به این نتیجه برسید که دارید وقت کمتری صرف خندیدن میکنید و وقت بیشتری صرف مشغلهها و شلوغ بودن سرتان. هرگاه در جدیّت همۀ این چیزها گیر افتادید، ممکن است دیگر دلتان برای جنبههای شاد و شادیآور زندگیتان تنگ بشود.
چگونه زندگی را زیادی جدی نگیریم؟
اگر یافتن لحظات شاد و لذتبخش در زندگی برایتان دشوار است یا اگر خودتان را زیادی جدی میگیرید، میتوانید به آزمودن این سازوکارها بیندیشید.
بر جنبههای مثبت تمرکز کنید
بله، شاید پروازتان به تأخیر خورده و ممکن است دیر به جلسهتان برسید، ولی شاید در عوض دقیقاً به همین دلیل بتوانید زمان بیشتری با خانوادهتان بگذرانید. برنستین میگوید: «تمرکز کردن بر فواید غیرمنتظره بهجای نتایج نهایی، میتواند تفاوتی بزرگ خلق کند.»
از خودتان بپرسید «آیا این موضوع 5 سال دیگر هم مهم است؟»
درست است که در زندگی حتماً لحظات خیلی جدی وجود دارد، ولی باز هم چیزهای زیادی هست که میتوانیم از آنها بگذریم و همانگونه که هستند، آنها را بپذیریم. برنستین در این باره چنین توضیح میدهد: «این ایده را به یاد داشته باشید که اگر مسئلهای 5 سال دیگر اهمیتی نداشته باشد، رویکرد مفید میتواند این باشد که بیش از 5 دقیقه زمان صرف نگرانی برایش نکنید.»
لحظات لذتبخش را بشناسید و قدردان باشید
به مواقعی فکر کنید که کارها همان طوری پیش نرفتند که برایش برنامهریزی کرده بودید، ولی شما خودتان را وفق دادید. برنستین میگوید: «بابت حل کردن اینها به خودتان افتخار کنید؛ آنها لحظاتیاند که زندگی را لذتبخشتر میکنند. لحظاتی که غافلگیر شده بودید، تسلیم نشدید و سپس آنها را حل کردید. حتی ممکن است دربارۀ مسیری که طی کردهاید در پایان قصهای هم داشته باشید؛ این زیباییِ زندگی است.»
به یاد داشته باشید که تنها نیستید
به خاطر بسپارید که هیچ کس بهتر از شما نتوانسته زندگی را پیش ببرد. برنستین میگوید: «به شما یک دستورالعمل واضح داده نشده بود و فقط میتوانید براساس اطلاعاتی که در هر زمان دارید، هر آنچه از دستتان برمیآید انجام بدهید. بنابراین به خودتان زیاد سخت نگیرید. شما در حال پیشروی هستید.»
الگوهای تفکر منفیتان را شناسایی کنید
به یاد داشته باشید که افکار، واقعیت نیستند. وُکین میگوید: «چرخههای نشخوار منفی خود را، که مدام تکرار میشوند، شناسایی کنید و به چالش بکشید. چه چیزی دغدغهتان شده و کدام خطاهای شناختی ممکن است مانع فکر کردن دقیق شما بشوند؟»
درگیر مقایسه نشوید
مقایسه کردن ممکن است به ایجاد احساس بیارزشی منجر شود. وُکین در این باره میگوید: «مقایسۀ خودمان با دیگران هر نشانهای از شادی و لذت را از ما میدزدد، چرا که شروع میکنیم به زندگی کردن به مثابۀ نوعی مسابقه و رسیدن به چیزها و آدمهایی را بیش از حد جدی میگیریم که درواقع زندگیمان را برجستهتر نمیکنند.»
برای وقتهایی که استرس دارید، جعبهابزاری از مهارتهای کنار آمدن مهیا کنید
هرچند استرس اجتنابناپذیر است، این نحوۀ پاسخ شما به آن است که اهمیت دارد. وُکین توضیح میدهد: «زمانی که استرس داریم، تمایل داریم که زندگی را بیش از حد جدی بگیریم. اگر به شکلی مزمن استرس داشته باشیم، در معرض خطر چالشهای سلامت روان، فشار خون بالا و مشکلاتی از این قبیل قرار میگیریم. به پیادهروی در طبیعت، پرداختن به تمرینهای ذهنآگاهی یا یادداشتنویسی را امتحان کنید.»
از تفکر کمالگرایانه دست بردارید
برای همهمان بدبیاری رخ میدهد، ولی اگر بخواهیم تلاش کنیم که دارای کامل و بیعیبونقص باشیم، بدبیاریها ممکن است طاقتفرساتر به نظر برسند. وُکین چنین توضیح میدهد: «در آغوش کشیدن وجود کاملاً غیرکامل انسانیتان میتواند یاریتان کند از بخش زیادی از فشارها برای رسیدن به انتظارات دسترسناپذیر رها شوید. اشتباه کردن هیچ اشکالی ندارد و معنایش هم این نیست که شما کافی نیستید.»
همیشه فرصتهایی برای خندیدن خلق کنید
شوخطبعی را در همین زندگی روزمره بیابید. وُکین میگوید: «بهجای تماشای اخبار، به تماشای برنامههای کُمِدی یا فیلمهای خندهدار بنشینید یا با آدمهای بامزه معاشرت کنید.»
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید