تا به حال پیش آمده که عصبانیت خودتان رو با این دید نگاه کنید که میتواند برای شما نقطه قوت باشد؟ آیا چنین چیزی امکانپذیر هست یا عصبانیت نشانه ضعف ماست؟ وقتی عصبانی میشویم، آیا صدای بلند ما پیامی با این مضمون دارد که من قوی هستم، یا من خیلی ضعیفم و داد زدن تنها راه دفاع از خودم است؟
در واقعیت، ( یا بهتر است بگوییم از لحاظ بیوشیمیایی)، برای زمانی که نیروهای مخالف- خواه یک همسر ستیزهجو باشد یا یک چراغ قرمز طولانی ناخوشایند- بهصورت تهدید کننده عمل میکنند، هیجان شما را قدرتمندتر میکند. بدن شما به صورت خودکار آدرنالین ترشح میکند، هورمونی که بدون تردید و مستقیماً از رهنمودهای ذهن پیروی کرده و به اکثر دستورات اولیه واکنش نشان داده و شما را برای جنگ آماده میکند.
اما این قدرت شیمیایی دستکاری شده، اکثراً گمراه کننده است. لازم است به خطر بسپاریم که خشم بهصورت اولیه برای رفع تهدیدها که ناخودآگاه با رفاه شما در ارتباط است، وجود دارد. نزدیکی با یک رویداد بیرونی تهدیدآمیز، اصلاً به این معنا نیست که شما درونا، انسانی قدرتمند هستید. در عوض، بهنوعی آسیب درونی عمیق، یا فقدان اعتماد به خود، برای حفظ تعادلی عاطفی و ذهنی در مواجهه با سختی درک شده (پیش رو) اشاره دارد.
در اکثر موارد، برانگیختگی بیرونی به آسیب قریبالوقوع جسمی ارتباطی نداشته، بلکه مستقیماً به احساسات ایگو که مورد حمله قرار گرفته است مربوط میباشد. دارا بودن یک تجربه ذهنی مورد پرخاش واقع شدن، بیشتر از آنکه نشانگر یک ایگو مقاوم و قوی باشد، خبر از یک ایگو شکننده میدهد. از طرف دیگر هرچقدر احساس قوی و قابلاطمینانتری به خود داشته باشید، احتمال کمتری وجود دارد که به یک فرد یا موقعیت تهدیدآمیز واکنش نشان دهید.
خشم در لحظه میتواند، هیجاناتی که سبب تجربه آسیبپذیری شده، را بپوشاند، اما قادر به از بین بردن آنها نیست. در همین راستا، تصور شما از طریق عصبانیت منجر به فقدان ( یا تثبیت ) قدرت لازم برای گشودگی، آسیبپذیری، پاسخگویی به موقعیتهای تحریکآمیز خواهد شد، چرا که شما هنوز اعتماد به نفس و پذیرش کافی را در خود ایجاد نکردهاید.
در نبود چنین احساس امنیت درونی، خشم ممکن است مایه تسلی خاطر شما در زمانی باشد که از لحاظ هیجانی، اوضاع انگار دارد ناامن میشود.
زمانی که کلافه هستید، استفاده از خشم برای آرام کردن خود بسیار سخت است. اگر شما مشخصاً مستعد عصبانی یا تحریک شدن در شرایط بیرونی هستید، بیقراری شدید، در عضلات بدن، کاملاً عادی و نرمال به نظر میرسد.
با این حال، خشم را بهسختی میتوان شایسته این امر دانست که بهعنوان یک قدرت تلقی شود. بدون داشتن جسارت و پشتوانه اینکه اجازه دهید آسیبپذیری شما شناخته شود، شما مجبور هستید از خشم برای جلوگیری دیگران از کشف پاشنه آشیل پنهان شده پشت سر و صدای خود استفاده کنید. افراد بیشماری، که در اصل به خود شک دارند، با مدیریت خشم، خود را در مورد نگاهشان نسبت به زندگی فریب میدهند.
به موضوع اینطور فکر کنید که به کسی بگویید نظراتش در مورد وضعیت زندگی شما باعث میشود، خودتان را زیر سؤال ببرید؛ این دقیقاً اعتراف شما به تجربه احساس ناامنی است. این را با موقعیت تحقیر کردن آن شخص به خاطر دیدگاه مخالفش مقایسه کنید - و بنابراین هرگز مجبور نخواهید بود با شک و تردیدهای وحشتناکی که ممکن است در مورد نظر خود داشته باشید، مواجه شوید.
تقریباً همه تجربیات ناشی از خشم، این دیدگاه را منعکس میکند که آنچه دیگران گفته یا انجام دادهاند اشتباه، ناعادلانه یا به نوعی سوءاستفاده کننده بوده است. از بین همه احساسات، بیتردید خشم قضاوت کنندهترین است. بنابراین، هرچقدر هم که از آن آگاه باشید، متوسل شدن به خشم، این امکان را به شما میدهد که به راحتی اعتبار یا مشروعیت دیدگاه دیگران را تائید نکنید. اما خشم بیش از هر چیز یک دفاع است. خشم، واضحا برای محافظت از شما در برابر احساسات ناراحت کننده مانند احساس اضطراب، ضعف، حقارت، گناه، طرد شدن، یا افسوس و دوست داشته نشدن طراحی شده است و میتواند بلافاصله بهصورت ظاهری قدرت را درست زمانی احساس میکردید ناتوان هستید( یا چند لحظه قبل از آن) به شما بازگرداند.
با این وجود- و این چیزی است که باعث میشود این موضوع اینقدر طعنهآمیز به نظر برسد- خشم بهندرت شبیه یک دفاع است. ظاهر بیرونی آن بهوضوح موضعی خصمانه و تهاجمی را نشان میدهد- که بهسختی میتواند ملایم و جهت محافظت از خود باشد.
با این حال، چنین رویکرد تهاجمی هنوز واکنش به آن چیزی است که از نظر درونی تهدیدآمیز تلقی میشده است. در چنین سناریوی پیچیده روانی، به خاطر سپردن این جمله سودمند خواهد بود که: "بهترین دفاع یک حمله خوب است." به همین دلیل است که وقتی فردی ناگهان از شما عصبانی میشود، میتواند بسیار نگران کننده و حتی خطرناک باشد. چه از نظر جسمی، چه از نظر ذهنی و چه از نظر احساسی، خشم آنها بهعنوان یک حمله و یک تهدید قریبالوقوع برای امنیت توسط شما تجربه میشود. بنابراین، برای رفع چنین ناراحتی، ممکن است نتوانید در برابر وسوسه تلافی کردن یا ضدحمله مقاومت کنید.
اینکه افراد معمولی عصبانیت را با قدرت (در مقابل ضعف) مرتبط میدانند، در تحقیقات انجام گرفته به تائید رسیده است. همچنین مطالعات نشان دادهاند که صورت آنها آشکارا عصبانیت و خشم دائمی را نشان میدهد ( Facial Expression) نیز، قوی، مسلط و دارای موقعیت اجتماعی بالاتری هستند.
خشم نه تنها در پنهان کردن احساس ترس، ناکافی بودن و شک به خود کمک کرده و آنها را به تعارضات بیرونی تبدیل میکند، بلکه میتواند حالت افسردگی و بهطور کلی درد عاطفی را از بین ببرد. خجالت، تحقیر، گناه و شرمندگی و همچنین احساس امتناع، جدا افتادگی و طردشدگی- همه میتوانند (حتی موقتی) در زیر پوشش خودخواهانه خشم دفن شوند. هرچند ممکن است عمیقاً احساس ضعف کنید، میتوانید تقریباً همه، از جمله خودتان را فریب دهید تا باور کنند که قوی هستید. البته اگر بتوانید چنین آسیبپذیری را از طریق پرده دودگرفته عصبانیت پنهان کنید.
ناگفته نماند، با توجه به تولید خودکار آدرنالین که با عصبانیت ارتباط دارد، خشم در واقع به شما انرژی میدهد. علاوه بر این، میتواند به شما در غلبه بر ترس از انجام اقدامات قاطع در شرایطی که بهوضوح حقوق شما زیر پا گذاشته میشود، کمک کند.
هنگامیکه خشم بهعنوان تاکتیک مورد استفاده قرار میگیرد، میتوان آن را یک دارایی یا قدرت– که برای تأکید بر خواستهها و نیازهای خود در شرایطی که در غیر این صورت ممکن است شنیده نشوید یا از شما استفاده نکنند- در نظر گرفت.
از سوی دیگر (که البته زیاد قابل استناد نیست)، عصبانیت میتواند بهعنوان یک استراتژی برای ترساندن دیگران و یا راهی خشونتآمیز برای شکست آنها در برابر اراده فرد، مورد استفاده قرار گیرد. به هر حال، بیشتر مردم ترجیح میدهند با یک فرد عصبانی کنار بیایند تا این مواجهه را به یک درگیری استرس آورد تبدیل کنند، که البته طبیعی است زیرا بهصورت غریزی، خشم دیگران ما را میترساند.
در جمعبندی میتوان گفت، گرچه عصبانیت عموماً واکنشی در برابر احساس ضعف، ناتوانی و کنترل است، اما تا حدودی ما را تقویت میکند. با وجود اینکه از آن بهعنوان دفاعی در برابر احساس درونی ضعف یاد میشود، خشم بازتابی از قدرت و مقاومت واقعی نخواهد بود. در نهایت، قدرت شخصی، ارتباط بیشتری با پرورش توانایی مهار انگیزهها و نه صرفاً از دست دادن آنها دارد.
چه ویژگیهای شخصیتی نشان دهنده نقاط قوت واقعی در مقابل نقطه شبه قوت عصبانیت هستند؟
اجازه دهید بدون فاصله گرفتن از موضوع اصلی، به طور مختصر به برخی از ویژگیهای شخصیتی جایگزین در برخورد با تهدیدهای فوری، بپردازیم. ویژگیهایی که به طور واقعی پاسخهای سازگارانه به انواع کلافگیها، خطرات و ناامیدیهایی که روزانه همه ما در معرض آن هستیم، نشان میدهند.
این که بتوانید در لحظه هر اتفاقی را که برای شما میافتد- بدون اینکه احساس کنید مجبور به تلافی هستید- بپذیرید، بسیار مهم است. نکته حائز اهمیت دیگر این است که بیاموزید چگونه از نظر احساسی از محرکهای بیرونی صرف نظر از اینکه آیا آنها واقعاً قصد برانگیختنم شما را داشتهاند، فاصله بگیرید.
ویژگیهای اولیهای که چنین جدایی سالم را تسهیل میکنند، شامل صبر، تحمل، بردباری، صلابت، پذیرش و بخشش هستند. این جنبههای مرتبط با یک شخصیت سازگار صرفاً فضیلتهای ساده نیستند، بلکه آنها نقاط قوتی هستند که نشان دهنده نوعی خودکنترلی جهت رسیدن به صلح درونی، آرامش درونی و احساس خوب بودن، میباشند.
به طرز آشکاری، از دست دادن کنترل خود هنگامی که همه چیز مطابق میل شما پیش نمیرود، کار آسانی است که هر کودک دوسالهای از عهده انجام آن بر میآید و به کمترین تلاش برای خودکنترلی نیاز ندارد. اجازه دادن به افراد و موقعیتها برای از بین بردن آرامش شما بهوسیله عصبانیت، هیچ ربطی به قدرت شخصی نداشته، بلکه ضعف و حساسیت عاطفی شما را بهعنوان نوعی ناتوانی شخصی نشان میدهد.
بنابراین اگرچه خشم تقریباً همیشه برای محافظت از احساس آسیبپذیری است، اما درواقع نماد این آسیبپذیری میباشد. در مقابل، زندگی کردن مطابق با ویژگیهای متناقضی که در بالا به آنها اشاره کردم، این امکان را فراهم میکند تا "به راحتی آسیبپذیر" باشید.
در پایان- و در متناقضترین حالت ممکن- باید اشاره کرد که وقتی عصبانی میشوید، همیشه به خاطر شرایط اسفناکی که خارج از کنترل شماست، احساس قربانی بودن میکنید. چنین تجربهای بهسختی با تصور خشم به عنوان بازگرداننده قدرت شما مطابقت دارد. مطمئناً ممکن است توهم قدرت شما را بازگرداند، اما قدرت واقعی در این است که از موقعیت و محدودیت خود فراتر بروید و آن را آنقدر شخصی در نظر نگیرید که بهعنوان نسخه تند مزاجی از یک بزرگسال به آن واکنش نشان دهید.
صبر، پذیرش، بخشش و سایر ویژگیهایی که من بهعنوان "پادزهر خشم" برشمردم، نظم و انضباط شخصی و تمایل به سازگاری با چارچوب تغییر ناپذیر وجود انسان را میطلبد. شما نه تنها باید بدانید که بعضی چیزها را نمیتوان تغییر داد، بلکه برای اینکه بتوانید زندگی رضایتبخش و سرشار از شادی داشته باشید واقعاً نیازی به تغییر آنها ندارید.
منبع: Psychology Today
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید