آیا تا به حال با آدم خودشیفتهای مواجه شدهاید که همسر خود را تحقیر میکند، اما به جای عذرخواهی از او، باز هم طلبکار است؟ البته داستان به همین جا ختم نمیشود و همسر خودشیفته نه تنها ادعا میکند که قربانی اصلی این داستان است، بلکه واقعاً نیز به آن باور دارد. آنها حتی پا را فراتر میگذارند، و همسر خود را به خودشیفته بودن متهم میکنند. بارها و بارها از همسران این افراد شنیدهایم که در هنگام دعوا، هر چیزی را که میخواهند به زبان میآورند، اما در نهایت باز هم طرف مقابل را مقصر تمام اتفاقات رخ داده میدانند، و به راحتی تمام حرفها و توهینهای خود را فراموش میکنند، در حالی که به هیچ عنوان، حتی از کوچکترین حرفهای شما نیز نمیگذرند.
به مثالهای زیر توجه کنید:
لطفاً به این نکته توجه داشته باشید که اصطلاح خودشیفته یا نارسیست، به اختلال شخصیتی خودشیفتگی (Narcissistic Personality Disorder) اشاره دارد. در مقالات آینده به بررسی ویژگیهای این افراد به تفصیل خواهیم پرداخت. اما در اینجا، میخواهیم نحوه تعامل این افراد را در رابطه عاطفی، با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهیم.
کارلوس غرغرو:
کارلوس یک خودشیفته کنترل گر و سرزنشگر است. همسرش براندا که در هنگام ازدواج با او، زن سرزنده و شادابی بود الآن داروی ضد اضطراب مصرف میکند و در آستانه افسردگی نیز قرار دارد. در حالی که پنج سال از ازدواج آنها میگذرد، حال براندا روز به روز بدتر میشود. براندا این گونه اوضاع زندگی خود را توصیف میکند:
صبح با ترس از خواب بیدار میشوم. میدانم که کارلوس لیستی از اشتباهات من در گذشته و آینده را در ذهن خودش آماده کرده است. او طوری به من دستور میدهد که انگار برده او هستم. او لیستی از کارهایی که باید در هنگام صبحانه انجام شود را به من میدهد، و هنگامیکه از سر کار به خانه باز میگردم، لیست دیگری در انتظارم است، همراه با شکایتهای بیشتر. او دائماً به من میگوید که اشتباه کردهام. هر زمان که قرار است ببینمش، به شدت عصبی میشوم. قبلاً منتظر بودم که به من تکست بدهد یا زنگ بزند، اما الآن، به شدت میترسم که خبری از او به من برسد، زیرا همیشه با من بد صحبت میکند و لحن سرزنشگری دارد و دوباره لیستی از انتظاراتش را به من میدهد. زمانی که به آخر خط میرسم و تحمل تمام میشود و سرش داد میزنم، او سریع به نقش قربانی میرود. او به خودش اجازه میدهد هر چیزی که میخواهد به من بگوید، اما فقط کافی است یک بار به او بگویم؛ "دست از سرم بردار، لعنتی!" و او من را به سرعت متهمم میکند که به آسیب زدهام و اذیتش میکنم. او به همه میگوید که چقدر در این رابطه ایثار و فداکاری انجام داده که رابطه از بین نرود، و در نگاه دیگران من را دیوانهای غیرقابل کنترل نشان میدهد. و به راحتی هیچ اشارهای به رفتارهای بیمارگونه خود نمیکند، تا بیشتر تحریک شوم.
ویل طلب کار:
ویل خودشیفته خودخواهی است که از نظرش همیشه همه چیز تقصیر طرف مقابل است. زمانی که همسرش امی برنامهریزی کرده بود تا با زوج دیگری بیرون بروند، او به شدت عصبانی شده بود که همسرش چگونه بدون اجازه او، جرئت کرده، چنین برنامهریزی انجام داده. در مسیر رسیدن به رستوران، او بسیار عصبانی بود و آن قدر تند راه میرفت که همسرش کاملاً جا مانده بود! ویل هر زمان که عصبانی میشد، همین کار را انجام میداد، و همیشه بدین شکل امی را تنبیه میکرد. زمانی که امی به او گفت که چرا با همسرش حرکت نمیکند، ویل پاسخ داد:
همیشه به من گیر میدهی انگار نمیتوانم کاری را درست انجام دهم. دارم به این قرار شام میروم چون تو از من خواستهای. چرا این برات کافی نیست؟ چرا حتماً باید در مورد راه رفتن من هم نظر بدهی؟ نمیدانم چقدر چیز مزخرف دیگر را باید در این زندگی تحمل کنم!
از نظر ویل، امی 100% اشتباه کرده بود، و او قربانی بیگناهی بود که مجبور شده بود با زن و شوهر دیگری، برای شام به رستوران برود، و حالا هم به خاطر نحوه راه رفتنش، مورد انتقاد قرار گرفته بود.
جنت خیانتکار:
جنت خودشیفته میگوید که چقدر از دست مردی که با او مشغول خیانت به همسرش بوده عصبانی است، زیرا این مرد رابطه را بر هم زده است! جنت به تازگی به آن مرد گفته بود که حاضر نیست به خاطرش طلاق بگیرید و او نیز تصمیم گرفته که از جنت جدا شود. با این حال، جنت، خود را قربانی این داستان میداند. این حرفهایی است که جنت به تلافی به آن مرد گفته است:
دوستت ندارم و هرگز عاشقت نبودم. هیچوقت نمیخواستم از همسرم به خاطر تو جدا شوم. چطور جرئت میکنی با من به هم بزنی! من باید این رابطه را بر هم میزدم. تو مرد نیستی. من فقط با تو رابطه داشتم چون همسرم پیر و کسل کننده بود. باورم نمیشه که این کار رو با من کردی. حق من خیلی بهتر از این بود. ازت انتقام خواهم گرفت. به همه دوستانت زنگ میزنم و میگویم که با من چه کار کردی. اجازه نمیدهم با این رفتارت من را قربانی کنی!
به نظر شما چه اتفاقی افتاده؟ چرا افراد خودشیفته (NPD) در حالی که صد در صد مقصر هستند، خود را قربانی میپندارند؟ هر کسی که از بیرون نگاه میکند، به سرعت میفهمد داستان چیست و چه کسی به دیگری آسیب میرساند، اما چرا این افراد، متوجه این مسئله نمیشوند؟
رفتار نارسیسیتیک و شرم
یکی از مهمترین ویژگیهای این اختلال، اجتناب از شرم است. البته همه ما میدانیم که شرم اصلاً هیجان خوبی به شمار نمیرود و تمام تلاشمان را میکنیم که از تجربه آن، فاصله بگیریم. اما داستان در اینجا چیز دیگری است. افراد خودشیفته شخصیت و نمایه غیرواقعی از خود ارائه میدهند، که کامل، درست و منطقی به نظر میرسد، و تمام تصمیمات آن صحیح است، تا بدین صورت بتوانند از تجربه شرم عمیقی که در وجودشان است، اجتناب کنند. در نتیجه، آنها دائماً تقصیر اشتباهات خود را بر گردن همسرشان میاندازند، زیرا باید همیشه تصویر درست و حق به جانبی از خودشان داشته باشند.
آنها تصویر یکپارچهای از خود ندارند
افراد خودشیفته به این دلیل تصویر جعلی از خود ارائه میدهند، که نمیتوانند تصویر یکپارچه از خود و دیگری، که شامل ویژگیهای خوب و بد میشود، را ایجاد کنند (lack Whole Object Relations). این فقدان، سبب میشود که تصویر آنها از خود و دیگری، به دو ساختار، کاملاً خوب، یا کاملاً بد، تقسیم شود (Splitting). متأسفانه این ویژگی در کودکی ایجاد میشود.
والدین باید حواسشان باشد که حتی در هنگامیکه کودک مرتکب اشتباهی میشود، شخصیت او را زیر سؤال نبرند. مثلاً نباید به کودک بگوییم که "تو بد هستی". ما باید رفتار را از شخصیت و هویت جدا کنیم. کودک باید بداند حتی در هنگامیکه کار بدی انجام میدهد، باز هم والدین او را قلبا دوست دارند. البته فراموش نکنیم که این مسئله یک ظرفیت روانی است و فقط با آموزش ایجاد نمیشود. بنابراین والدینی که خود این ظرفیت روانی را دارند، میتوانند به رشد این ظرفیت در فرزندشان نیز، کمک کند.
اما در طرف مقابل، والدینی هستند که خود در کودکی مورد بد رفتاری یا بیتوجهی والدین خود قرار گرفتهاند و در بزرگسالی، کاری هم برای درمان این آسیبها انجام ندادهاند. برای این والدین، خشم، غضب، سرزنش، تحقیر و تنبیه، نسبت به عشق ارجحیت دارد. شیوه تربیتی آنها با خشونت کلامی، و یا حتی جسمی همراه است. آنها به صورت ناخودآگاه، دائماً در مرز باریک عشق و خشم از فرزند خود، حرکت میکنند. متأسفانه کودکانی که در این خانوادهها بزرگ میشوند، نمیتوانند تصویری دقیقی از خود (Self) ایجاد کنند، یا حداقل تصویری که ایجاد میشود، بیثبات است. انگار در تمام کودکی، تصویر خود را در دو آیینه متفاوت میبینند؛ یکی از این آیینهها تصویر کامل و بیعیب و نقص از آنها نشان میدهد، و دیگری تصویری پر عیب و نقص و خجالتآور.
بنابراین در دنیای خودشیفته، یا همه چیز کاملاً خوب است که به معنای کامل و خاص میباشد و هیچ اشتباهی در آن نیست. یا همه چیز کاملاً بد است که در نتیجه بیارزش و ناقص به شمار میرود. اگر خوب هستید، دیگران باید به عنوان یک شخص خاص با شما رفتار کنند و قوانین آدمهای معمول نباید شامل شما شود. و اگر هم آدم بدی باشید، حق همه چیز باید از شما سلب شود، زیرا یک بازنده به تمام معنا هستید. این جداسازی سبب میشود که افراد خودشیفته، بدون از دست دادن تصویر خوب و کامل و بینقص خودشان، نتوانند به اشتباهاتی که مرتکب میشوند، اذعان کنند. در نتیجه، انکار تمام اشتباهات، و یافتن مقصر جدید، انگار تنها راهحل ممکن به نظر میرسد.
والدین انسان خودشیفته و قربانی سازی
کودکان باید در محیطی رشد کنند که به آنها احساس دوست داشته شدن، امنیت و ارزشمند بودن بدهد و والدین باید از آنها مراقبت کنند. اگر این تجربه اتفاق نیفتد، کودک باید حداقل برای اینکه یکی از والدین خود را خوب، قابل اعتماد و مراقب، در نظر بگیرید، از جداسازی (Splitting) استفاده کند. در نتیجه یکی از والدین، کاملاً خوب میشود و دیگری کاملاً بد.
والدین این کودکان، اشتباهات و مشکلات خود را نیز گردن بچهها میاندازند. مثلاً ممکن است زنی به خاطر ترس از همسرش، مشکل را گردن کودک بیندازد، و پدر عصبانی هم کودک را به شدت تنبیه کند. در این شرایط، طبیعی است که کودک، هر اشتباهی را به منزله خطر بسیار جدی در نظر میگیرد.
جان کلام
اگر با خودشیفتهای زندگی میکنید که دائماً به شما آسیب میزند، اما خود را قربانی اصلاً جلوه میدهد، باید بدانید که این الگو احتمالاً در اوایل دوران کودکی در ناخودآگاه او ایجاد شده است. او یاد گرفته، که اشتباه کردن، هر گونه اشتباهی، به معنای بیارزش بودن، ناقص بودن و تجربه شرم عمیقی است که میتواند تمام موفقیتهای آنها را تحت شعاع قرار دهد. بنابراین شما همیشه آسیبزننده بیانصاف هستید، و او قربانی مظلوم.
فراموش نکنیم که قرار نیست ما هم بخشی از بازی آنها باشیم. برای این رابطه آسیبدیده باید کاری انجام داد. شاید گفتگو با یک متخصص سلامت روان بتواند به شما کمک کند.
منبع: Psychology Today
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید