به سختی میتوان شرح داد که از بین رفتن صمیمیت در یک رابطه عاشقانه چه حسی دارد. هنگام کار با زوجهای تحت درمان نشان داد این امر برای یک یا هر دو شریک غیر عادی نبود که بخواهند به رابطه خود پایان دهند. متأسفانه، زمانی زوج به دنبال درمان یا مشاوره خانواده میروند که گاهی اوقات دیگر کار از کار گذشته است و یا حداقل احیا رابطه بسیار دشوار شده است.
بیایید به فرایندی که زوجین به این بنبست میرسند نگاهی بیندازیم، زیرا رابطه عاشقانه آنها دیگر گرم و صمیمی نیست و برای خارج شدن از رابطه دنبال کمک میگردند.
عشق و ازدواج
مرکز تحقیقات پیو طبق نظرسنجی در سال 2013 گزارش داد حدود 9 نفر از هر 10 آمریکایی (88%) عشق را دلیل بسیار مهمی برای ازدواج، تعهد مادام العمر (81%) و همراهی (76%) عنوان کردند. این خبر خوبی است. با این حال، نباید ما را متعجب کند که؛ فقدان عشق؛ یکی از مهمترین دلایل جدایی رابطه زناشویی است، زیرا عشق تبدیل به ویژگی بارز ازدواج شده است.
منظورمان این نیست که اگر در روابط عاشقانه صمیمیت از بین برود، کار حتماً به طلاق میکشد. در واقع، یک مطالعه بسیار جالب توسط کارن کیسر، روانشناس اجتماعی، به ما نشان میدهد، که از بین رفتن صمیمیت در روابط عاشقانه، که او آن را "نارضایتی زناشویی" مینامد، فرایندی است که شاید منجر به جدایی بشود یا شاید هم نشود.
مهم است درباره این مراحل از ازدواج که از هم پاشیدگی عاطفی نام دارد هم چیزهایی بدانید تا بتوانید شرایط از بین رفتن صمیمت در دوران رابطه عاشقانه را بهتر درک کنید و در صورت لزوم عاقلانهتر تصمیم بگیرید و بدانید دقیقاً کجای رابطه ایستادهاید و چه کاری میتوانید برای مراقبت از آن انجام دهید.
مراحل شکست عشقی
کارن کیسر سه مرحله از بین رفتن صمیمیت در روابط عاشقانه را مشخص کرده که دارای احساسات، افکار و اعمال قابل تشخیص هستند.
• با رهایی از شیفتگی و ناامیدی شروع میشود.
• آرام آرام تبدیل به سردی میشود.
• با بیعلاقگی، بیمیلی و بیتفاوتی به پایان میرسد.
ناامید شدن در رابطه عاطفی
کیسر در مطالعه خود به این موضوع پی برد که رهایی از شیفتگی در عشق شاید در 6 ماه اول ازدواج رخ دهد (40%) و 20 % دیگر در سال اول درباره ازدواجشان دچار تردید شوند. رویدادهایی که سبب رهایی از شیفتگی در این مرحله از ازدواج میشوند شامل اقداماتی از قبیل: کنترل کردن شریک زندگی (%53) ، عدم مسئولیتپذیری (%53) و عدم حمایت عاطفی (%47) است. وجه مشترک همه این رویدادها عدم توجه به نظرات و احساسات شریک زندگی در تصمیمگیریهای زناشویی است.
رهایی از شیفتگی و ناامیدی، غالباً با نوعی خوش بینی نسبت به آینده رابطه همراه میشود. در نتیجه بسیار از زوجها تصمیمی برای ترک رابطه نمیگیرند، در حالی که حداقل 35% از آنها به آن فکر میکنند.
سرد شدن رابطه
کیسر سردی رابطه عاطفی را به عنوان از دست دادن تدریجی دلبستگی عاطفی و کم توجهی نسبت به شریک عاطفی، توصیف میکند.
سردی توسط کیسر به عنوان از دست دادن تدریجی وابستگی احساسی به شریک زندگیتان توصیف میشود که باعث توجه کمتر و اهمیت ندادن به اوست. این سردی یا از دست دادن احساسات محبتآمیز معمولاً به دنبال عدم برآورده ساختن درخواستها برای تغییر نحوه تعامل طرفین ایجاد میشود.
در این مرحله چه اتفاقی رخ میدهد؟ اول، احساس ناامیدی کاهش پیدا میکند، در حالی که احساساتی نظیر خشم، و درد و رنج به دلیل رفتارهای منفی که غیر قابل تغییر هستند، افزایش پیدا میکنند. این رفتارهای تکراری یا بخشیده میشوند و یا فراموش. دوم، تمرکز رابطه آرام آرام به سمت ویژگیهای منفی شریک عاطفی جلب میشود که غالباً نشان دهنده عدم مسئولیت پذیری، کنترل گری، و فقدان حمایت عاطفی است. در این مرحله دیگر به سختی میتوان بر روی بخشهای مثبت رابطه متمرکز شد.
وقتی احساس رنج و خشم و عصبانیت بیشتر شود، فرد ناراضی در رابطه به طور چشمگیری به دنبال فاصله گرفتن فیزیکی و احساسی بیشتری نسبت به شریک زندگی خود است. برخی افراد شاید به دنبال جدایی فیزیکی باشند.
در این مرحله دیگر افکار برای جدا شدن زودگذر نیستند. حدود 40 درصد از شرکا میگویند در تلاشاند تصمیم بگیرند که در ازدواج بمانند یا به رابطه پایان دهند.
با بیعلاقگی، بیمیلی و بیتفاوتی به پایان میرسد
افزایش فاصله، اعم از جسمی و احساسی نشان دهنده آخرین مرحله از عشق ورزی است. دیگر خشم و رنجی در کار نیست، فقط بیمیلی و بیتفاوتی در رابطه دیده میشود. در حالی که برخی از برای همسر خود متأسف بودند، اما آنقدر احساس گناه نمیکردند که در رابطه باقی بمانند. حدود ( 80 %) از افراد مصاحبه شده در این مطالعه، که به این مرحله از جدایی عاطفی رسیدند، گزارش کردند که اقداماتی برای پایان دادن به رابطه و جدایی انجام دادهاند.
افرادی که در مرحله بیمیلی و بیتفاوتی به سر میبرند، شریک عاطفی خود را کاملاً ناتوان در تغییر میبینند. زمانی که از آنها پرسیده شد چه تغییراتی نیاز است، اینگونه پاسخ دادند:
• تغییر در شخصیت یا نوع نگرش
• توقف تلاش برای کنترل و به سلطه درآوردن
• صمیمیت بیشتر
• ایجاد روشهایی برای حل مشکلات
کاری که خانم و آقا سعی کردند انجام دهند
سعی در خشنود ساختن طرف مقابل داشتند؛
در مرحله اول تلاشهای جسورانهای برای جلب رضایت همسر خود داشتند. مانند "همسر کامل و بدون نقص" بودن، تلاش برای انجام کارهایی به شکل مشارکتی، موافقت بیشتر با پیشنهادهای وی، تغییر علایق و غیره انجام دادند. همانطور که میبینید، آنها مسئولیت ایجاد تغییر در روابط را بر عهده گرفتن.د حتی خود را به خاطر کارهایی که خوب پیش نمیرفت سرزنش کردند.
متأسفانه، در مرحله اول، یعنی در دوره ناامیدی، در سکوت رنج میبردند. به احتمال زیاد اینها تا پیش از این تمایلی به پذیرش مشکلات زناشویی نداشتند. متأسفانه در فرهنگ ما صحبت در مورد مشکلات ازدواج یک تابو به شمار میرود. برخی گزارش میدهند با الگوهای خود تخریبی مانند پرخوری، خواب زیاد، کار، خرید، مصرف مواد مخدر و حتی اقدام به خودکشی مشکلات را نادیده میگیرند.
در حالی که برخی از همسران با اعضای خانواده یا دوستان نزدیک صحبت میکردند و آنها به ندرت دنبال مشاوره گرفتن از یک متخصص حرفهای بودند.
آنها فعال و قاطعتر شدند
از آنجا که هیچ یک از این تلاشها تغییری در روابط ایجاد نکرد، بسیاری از همسران که ناراضی بودند در جستجوی تغییر در رابطه جسورانه و قاطعانهتر اقدام کردند. آنها هنوز امیدوار بودند که ازدواج به نتیجههای خوبی برسد، اما احساسات منفی ناشی از عصبانیت و صدمههای روانی هنوز هم بسیار شدید بود.
تلاشهای جدی برای جذب شوهران یا همسران با برنامههایی شامل درمان با الکل/مواد مخدر انجام شد. زنان برای تثبیت جایگاه خود، فعالانهتر عمل کردند. شرکای عاطفی که نارضایتی بیشتری داشتند خواهان فاصله فیزیکی و احساسی بیشتری بودند.
این اقدامات جراتمندانه، نه تنها عزت نفس همسر ناراضی را افزایش میدهد، بلکه به او کمک میکند تا به گزینههای دیگری که بسیار مهم است مانند شرایط مالی و موقعیت اجتماعی، فکر کنند.
پس از قطعی شدن تصمیم، آنها با نحوه پایان دادن به آن دچار مشکل شدند
در آخرین مرحله بیمیلی، همسران به طور فزایندهای به این فکر افتادند که به ازدواج خود خاتمه دهند در حالی که نحوه به پایان رساندن آن، برایشان چالش برانگیز میشود. برخی برنامههای طولانی مدت (به عنوان مثال هنگامی که کودک بزرگ میشود) داشتند. منتظر میمانند تا سرنوشت چه چیزی برایشان رقم بزند (بالاخره یک اتفاقی میافتد)؛ درک اینکه آنها حق انتخاب دارند؛ و بین ماندن و رفتن مردد هستند.
یکی از شرکا با رفتار شجاعانهای شاید آخرین تلاشش برای نجات رابطه را با مراجعه به متخصص حرفهای انجام دهد. همانطور که در ابتدای این پست اشاره کردم، اغلب برای نجات رابطه عاطفی دیر است. در صورتی که رابطه عاطفی طرفین در ازدواج قابل اصلاح نباشد، درمان/مشاوره میتواند برای یکی از طرفین رابطه یا حداقل در فرایند پایان دادن به رابطه مفید باشد.
چگونه با بیعلاقگی، بیمیلی و بیتفاوتی در رابطه کنار بیاییم
زوجین در مواقعی که کمتر به دنبال کمک هستند بیشترین نیاز به کمک را دارند. این در همان مرحله اول ناامیدی در ازدواج است، قبل از آنکه آنها نیاز به کمک گرفتن از یک مشاور خانواده را داشته باشند.
مسائل مختلفی وجود دارد که میتوانید روی آن کار کنید: انتظاراتی که از ازدواج دارید، نحوه بیان آنچه میخواهید و احساس میکنید، چقدر از خواستههای خودتان آگاهی دارید، چگونه با مخالفتهای همسر خود کنار میآیید و چگونه متوجه میشوید که به خاطر مشکلات رابطه، خود را سرزنش میکنید.
پرسشهایی درباره علائم هشدار دهنده از پایان گرفتن یک رابطه عاشقانه
1. ما علایق مشترک کمی داریم و کم پیش میآید تا از کنار هم بودن لذت ببریم.
2. کنار هم ماندن نه فقط برای من بلکه برای همسرم یا هر دوی ما در اولویت نیست.
3. معاشقه با دیگران برای من جذاب است. رابطه جنسی با سایر افراد هم همینطور برایم جذاب است.
4. احساس واقعی من این است که شریک زندگیام را به عنوان یک فرد واقعاً خوب نمیبینم.
5. ما به سختی میتوانیم درباره تفاوتها به طور سازنده صحبت کنیم.
6. ترجیح میدهم درباره آنچه مرا آزار میدهد صحبت نکنم تا اینکه کار به مشاجره نکشد.
7. من هنوز از برخی از کارهای آزاردهنده که شریک زندگیام در گذشته گفته و انجام داده است، بیزارم.
8. مسائلی در زندگی من وجود دارد که به شدت ناراحتم کرده است ، و/یا شریک زندگی من همچنان از چیزی در زندگی خود به شدت ناراحت است، و ما درباره این تجربیات صحبت نمیکنیم.
9. من به ندرت در مورد رابطهام احساس شادی و نشاط میکنم. وقتی به آینده خود نگاه میکنم ، احساس غم میکنم.
10. من به ندرت از شریک زندگیام قدردانی، سپاس و محبت دارم. احساس میکنم نسبت به بعضی مسائل هنوز آزرده خاطر و ناراحت هستم.
منبع: Psychology Today
نظرتان را درمورد کارگاه با ما به اشتراک بگذارید